ترابران- دوران نوجوانی رضا رضایی در مزارع و باغهای سیب شهریار پر است از خاطرات، پندهای پدرانه و تلاشهای بیوقفهای که آینده متفاوتی را برای او رقم زد. در دفتر کار رضایی انبوهی از لوحها و تندیسهایی به چشم میخورد که به پاس سالها فعالیت خلاقانه در صنعت قطعهسازی دریافت کرده است و اکنون او را به عنوان چهره ماندگار، پدر صنعت تریم خودرو و کارآفرین نمونه میشناسند.
رضایی مؤسس و مدیرعامل شرکت آذین خودرو در گفتوگو با ترابران، از چگونگی راهاندازی بزرگترین شرکت تولید قطعات تزئینی و تکمیلی انواع خودرو در کشور میگوید و رمز موفقیت خود را در دانشاندوزی، بزرگاندیشی و نوگرایی میداند.
او معتقد است: «ما شاگرد کارآفرینهای بهنام کشور هستیم. این کشور کارآفرینان بزرگی داشت و اگر الان رشد نمیکند، به دلیل نادیده گرفتن ظرفیتهای کارآفرینان است.»
بهاره بوذری
من چهاردهم تیرماه سال 1325 در شهریار به دنیا آمدم و در خانوادهای بسیار متعهد به اصول دینی و اخلاقی تربیت شدم. پدرم مفهوم مسئولیت اجتماعی را در همان کودکی به من آموخت، اگرچه خانواده کشاورزی بودیم، اما پدر آنقدر دلسوز و مردمدوست بود که با تمام گرفتاری و تنگدستی، همیشه فرصتی را برای رسیدگی به امورات کشاورزی مردم نیازمند میگذاشت.
سه ساله بودم که من را پیش شیخ محل بردند و به او گفتند که من اصول و فروع دین و … را می دانم. وقتی سوالات شیخ را جواب دادم، او به من پنج ریال و ده شاهی جایزه داد و همان موقع جرقهای در سرم زده شد که دانستن و هوشمندی نتیجه دارد و اگر در مسیر درستی قدم برداریم، به دستاوردی خواهیم رسید.
نوجوانی
درست است که اکنون در جنگ اقتصادی و فشار تحریمها هستیم، ولی آنها هم که مثل من از دهه چهل خاطره دارند، یادشان هست که در گذشته هم کم گرفتاری نبود. الان بچهها قدر شرایط و امکانات و توجه پدر و مادرها را نمیدانند، مثلا زمانی که کلاس چهارم بودم، در کنار کارهای کشاورزی و باغداری، شبها تا دیر وقت بیدار میماندم و درس میخواندم. پدرم میگفت: بچه چقدر درس میخوانی، نفت چراغ تمام شد! یعنی اولویتها چیز دیگری بود، اما الان معلمهای جورواجور برای بچهها میگیرند و در کلاسهای مختلف ثبتنام میکنند، در حالی که همچنان شوق درس خواندن و آموختن در آنها وجود ندارد.
البته این را هم بگویم که اگرچه پدر و مادرهای امروز به دلیل مشغلههای فراوان زمان کمی برای فرزندان خود دارند، اما در گذشته روش و منش تربیتی والدین در آینده و شکلگیری شخصیت آنها بسیار موثرتر از الان بود. من تعهد اخلاقی، احترام به مردم، امانتداری، صداقت و وفاداری خود را از از پدرم آموختم که مرتبا این نکات را گوشزد و خودش هم آنها را رعایت میکرد. میگفت اگر امین مردم باشی همه سرمایههای مملکت برای توست یا میگفت در هر شهری خانهای بساز؛ منظورش این بودکه دوستان یکدل و صمیمی از هر طائفهای پیدا کن. معتقد بود وقتی دوستان صمیمی داشته باشی، هرچه دارید برای همدیگر است. من هم همیشه دوستانی خوبی پیدا میکردم و سعی کن با افراد داناتر از خودم در ارتباط باشم تا از آنها بیاموزم. حتی الان هم که 75 سالهام شدهام، هنوز آموختن برایم بسیار اهمیت دارد.
خلاصه با نمرههای عالی سیکلم را گرفتم. پدرم خیلی علاقه داشت که پیش او بمانم و در مزرعه کار کنم یا مغازه بزنم، اما من دلم میخواست به تهران بیایم و به دنبال آرزوهایم بروم. عاشق حرکت بودم و مدام از خدا میخواستم که کمکم کند تا به اهدافم برسم. اگر کسی پشتکار و هدف و علاقه نداشته باشد به سر و سامان خاصی نخواهد رسید، اما اگر کسی هوشمند باشد و آرزوهایش را تبدیل به هدف کند، آن وقت میتواند برای رسیدن به آن اهداف، برنامه دقیق بنویسد و برنامهریزی کند.
در مسیر آرزوها
یک روز در برنامههای ارتش دیدم که دبیرستان نظام به صورت شبانهروزی دانشآموز سیکل میگیرد. از پدرم اجازه گرفتم، اسمم را نوشتم و قبول شدم. بعضی خاطرات از ذهن آدم پاک نمیشود روزی که خواستم به مدرسه نظام بروم، پدرم بیلش را زمین زد و تا پانصد متر از پشت سر من چشم برنداشت. به هر حال، از چهارده سالگی مستقل شدم و در تهران درس خواندم. بعد در کنکور دانشکده افسری و همزمان در دانشگاه تهران قبول شدم. رشتههایی که مورد نیاز ارتش بود در دانشکده جدا کرده بودند محلهای بود به نام رستهایها، صبح با اتوبوس هر کس را به دانشگاه خودش میبردند و شب برمیگرداندند و بعد امور نظامی را آموزش میدادند. بعد از پایان دانشکده افسری در سال 1348، چون در رشته شیمی تحصیل کرده بودم، در صنایع دفاع مشغول به کار شدم.
از آنجا که در همه موقعیتهای شغلی از جمله در بخش آموزش وزارت دفاع و پشتیبانی، همواره سعی میکردم انسان متعهدی باشم و مسئولیتها محول شده را به نحو شایسته و با کیفیت بسیار خوب انجام دهم، خیلی زود به ردههای بالای مدیریتی ارتقا پیدا کردم، ولی نمیخواستم در یک موقعیت در جا بزنم و به دنبال کارآفرینی بودم، چون کارآفرینی یعنی حرکت و پیدا کردن افقهای تازه. ما شاگرد کارآفرینهای بهنام کشور هستیم. این کشور کارآفرینان بزرگی داشت و اگر الان رشد نمیکند، به دلیل نادیده گرفتن ظرفیتهای کارآفرینان است.
خلاصه چون دوست داشتم تجربههای دیگر داشته باشم، بعد از ده سال، از ارتش استعفا دارم و وارد تجارت شدم. ورود من به عرصه بازار و تجارت به سال ۱۳۵۶ مربوط میشود که توانستم از اعتمادی که بازاریها به من داشتند بهخوبی استفاده کنم و وارد فعالیتهای واردات و صادرات شوم، در شرکتی استخدام شدم که کارش واردات و صادرات و حملونقل بود. این شرکت به حدی توانمند بود که 12 دپارتمان داشت، شیمی، معدنی، فلزت گرانبها، پارچه و … من چون شیمی خوانده بودم وارد دپارتمان شیمی شدم. فعالیت موفقیتآمیز این شرکت تا زمان انقلاب ادامه داشت، اما بعد از خروج اغلب پرسنل در اسفند ماه 57 از ایران، کار تعطیل شد. سال بعد خودمان شرکت فروزان شیمی را تاسیس کردیم و در بخش صادرات و واردات مواد پلیمری و شویندهها تا سالها جزو شرکتهای تراز اول ایران بودیم.
با شروع دوران سازندگی، با توجه به علاقهای که به صنعت داشتم و با تخصص علمی خودم مشغول تجهیز، راهاندازی و آموزش کارخانههای صنعتی مختلف شدم. بهعنوان مثال شرکت گلرنگ، پاکرون و برخی کارخانههای فولاد و آبکاری در رزومه کاری من است، چون فهمیده بودم رفاه و آسایش هر ملت در گرو افزایش تولید و تولیدمحوری است. فرهنگ تولید اگر متناسب با جهانبینی رفاه و آسایش مردم شکل بگیرد، هم افزایش تولید، اشتغال و رفاه را فراهم میکند، هم میتواند باعث تولید محصولاتی قابل رقابت در بازارهای جهانی میشود؛ مثلا ژاپنیها از منابع طبیعی و معدنی چندانی برخوردار نیستند، ولی از کودکی میآموزند که باید از مسیر خلاقیت و فکر، تکنولوژی روز، کارآفرینی و فعالیتهای دانشبنیان، به دنبال ارتقای کشور خود در جهان باشند.
تأسیس شرکت آذین خودرو
پس از پایان جنگ، در سال 70، متوجه شدم قطعهسازی و بهطور کلی ورود به بخش نیروی محرکه در ایران، بکر باقی مانده و علیرغم مونتاژ خودرو در ایران به این مهم توجهی نشده است. به همین دلیل با توجه به تحصیلاتم که رشته پلیمر بود، به فکر فعالیت در زمینه تولید قطعات داخلی اتاق خودرو افتادم. آن زمان بحث تحقیق و توسعه در شرکتهای سایپا و ایرانخودرو اصلا مفهومی نداشت. اوایل دهه هفتاد شمسی فعالیت خود را با 24 نفر مهندس و با همکاری فرانسویها تحت لوای شرکت «آذین خودرو» آغاز کردم.
خاطرم هست که در آن دوره حتی شرکت ایرانخودرو هم این تعداد مهندس نداشت. اتفاقا شروع فعالیت آذینخودرو مصادف بود با برنامهریزی ایرانخودرو برای تولید پژو ۴۰۵، به همین دلیل تصمیم گرفتم قطعات مربوط به کف، سقف و برخی دیگر از قطعات این خودرو را تولید کنم، چون باور داشتم بازار خوبی در ایران ایجاد میکند. در این مسیر هم آنقدر نوگرا و نوآور بودیم که بعد از سه سال فعالیت، ایران خودرو ابراز تمایل به مشارکت کرد و 30 درصد سهام آذین خودرو را به قیمت 40 میلیون تومان خرید. حدود پانزده سال با هم کار کردیم و بعد هم این سهام را به مبلغ 5/6 میلیارد تومان مجددا در اختیار گرفتیم و سود بسیار خوبی نصیبمان شد.
برنامه اصلی شرکت آذینخودرو این بود که طراحی، مهندسی و تولید انواع قطعات تزئینی و تکمیلی داخلی خودرو شامل آفتابگیر، سقف، ایزولاسیون، پوششهای موکتی داخل اتاق، انواع رودری، داشبورد، عایقهای زیر درب موتور و … را ساخت داخل کند، اما در ابتدای کار یا باید دانش مربوط به تولید این قطعات را خریداری میکردم یا اینکه به روش مهندسی معکوس عمل میشد که هزینهبر و تقریبا غیرمنطقی بود، بنابراین با توجه به ارتباطات تجاری با یکی از دوستانم که در فرانسه کارخانه داشت، قرار شد شخصی در این زمینه به ما معرفی شود. خاطرم هست دو هفته پس از بازگشتم به ایران، دوباره به فرانسه رفتم و توانستم با مدیر کنترل کیفیت شرکت پژو (آقای دکتر بننصر) که بازنشسته شده بود، ملاقات کنم. با ایشان قراردادی به مبلغ ۱۵ هزار مارک منعقد کردم تا براساس همان قرارداد، آذین خودرو را برای تولید قطعات موردنظر آماده کند.
این مدیر بازنشسته پژو توانست با استفاده از ارتباطاتی که با تولیدکنندگان اصلی قطعات شرکت پژو داشت قالبها، اطلاعات مواد اولیه و نقشههای موردنیاز را فراهم کرده و مهندسان آذین خودرو را آموزش دهد. البته هرگز اطلاعات و نقشهها را به ما تحویل نداد، ولی توانستیم در حین همکاری اطلاعات موردنیاز را به دست آوریم که خودمان بعدا کار را ادامه دهیم. اینطور بود که قطعات پژو داخلیسازی شد و البته همزمان پیکان را هم کمی تغییر دادیم.
یک روز هم مدیرعامل پژو، آقای تاوارس در زمانی که رئیس انجمن قطعهسازان بودم، به ایران آمد و به من گفت که میخواهد برای همکاری با ایرانیها 100 قطعهساز از بین 600 قطعهساز داخلی ما انتخاب کند، 100 شرکت را انتخاب کردند و خوب هم پیش رفتیم، ولی برجام جمع شد و آن کار هم بینتیجه ماند، ما خودمان هم خسارت سنگینی دیدیم چون قرارداد به درستی بسته نشده بود.
واحدهای آذین خودرو علاوه بر تهران در سمنان، مشهد، قزوین و البرز فعال است. هر یک از واحدهای تولیدی ما تقریبا روزانه ۳۰ هزار قطعه تولید میکنند. اکنون ده شرکت داریم و بیش از 5000 نفر به شکل مستقیم و به همین میزان به صورت غیرمستقیم برای ما کار میکنند؛ مثلا برای تولید داشبورد ما فقط چند قطعه بزرگ را تولید میکنیم (در کل دویست قطعه است) و بقیه را شرکتهای زیرمجموعه میسازند. جمعا خانواده ده هزار نفری را اداره میکنیم، تعهدات بیمهای و بدهکاریهای مالیاتی هم نداریم.
همیشه نگاهم این است اولین وظیفه یک رهبر بنگاه این است که نیروها را از طریق آموزش به مهارتهای روز مجهز کند تا انگیزه داشته باشند و هر کدام در گروه خود یک مدیر باشند و با علاقه کار کنند. من سعی کردم تا جایی که مقدور است همه نیروها احساس مسئولیت کنند و شرکت را متعلق به خود بدانند. با وجود شرایط بحرانی فعلی هم حدود هزار نفر به نیروهای خود اضافه کردهایم. در آینده هم گام به گام برنامههای توسعهای خود را پیش خواهیم برد.
هدف اصلی ما در شرکت همواره این بوده که فعالیتها دانشبنیان و کارآفرینانه باشد. اولین کار ما ساخت داخل مواد اولیهای بود که از خارج وارد میشد و اولین شرکتی هستیم که 90 درصد مواد اولیه خود را ساخت داخل کردهایم. برای اینکه مواد اولیه خود را ساخت داخل کنیم، با شرکتهای بزرگی همکاری کردیم. به عنوان مثال، شرکت رنو شرکتی به نام FORESHIA دارد که صندلیهای ال90 را تولید میکند (در این رابطه باید بگویم که صندلیهای تولیدی ساخت داخل کیفیت بالایی ندارد، ولی یکی از محسنات ال90 همین صندلیهای استاندارد آن است) به هر حال، بسیاری از شرکتها برای مشارکت در تولید قطعات رنو و بهویژه صندلیها باFORESHIA تماس گرفتند، اما آنها در نهایت شرکت آذین خودرو را انتخاب کردند و ما بزرگترین سرمایهگذاری مشترک را با آنها داشتیم؛ به طوری که از همان سال 89 تولید صندلی با مشارکت FORESHIA بهصورت 51 درصد سهام متعلق به آنها و 49 درصد در اختیار آذینخودرو آغاز شد.
البته همکاران من این نگرانی را داشتند که سهام زیادی در اختیار FORESHIA قرار گرفته، اما من معتقد بودم در روند همکاری با این شرکت، آنها از دانش فنی، شیوه مدیریت و مواد اولیه خودشان استفاده میکنند که همین امر در روند فعالیت ما بسیار مؤثر خواهد بود. حتی ما 30 نفر نیروی انسانی خود را برای آموزش به این شرکت فرستادیم و بعد از یک سال همکاری با رنو، سه قطعه خودرو را توسط مهندسان خود تغییر تکنولوژی دادیم؛ بهنحوی که چندین سال است که آذین خودرو صندلی ال90 را بههمراه قطعات کثیر دیگری تولید میکند، هرچند بعد از تشدید تحریمها، همکاری ما با رنو به پایان رسید و خسارت سنگینی به ما وارد شد.
یک روزی در بخش مهندسی شرکت آذین خودرو پانصد نفر کار میکردند، ولی اکنون به دلیل مسائل و مشکلات تحریم و مسئله قیمتگذاری در خودرو، زیان خودروسازان و به تبع آن زیان قطعهسازان کارها کندتر پیش میرود. سیاستهای غلط دولت در انتخاب برخی مدیران ضعیف برای خودروسازان و سیاستگذاری نادرست در زمینه قیمتگذاری خودروها، جایگاه فعلی این صنعت در کشور را به جایی رسانده که نه در شأن مردم است و نه در شأن کشور.
خودروسازی و به تبع آن قطعهسازی به دلیل اشتغال پایدار و نقش موثر در تولید ناخالص ملی که شامل 4 درصد میشود و به دلیل اینکه این خودرو پیشران بیش از 70 صنعت بزرگ کشور است، بسیار استراتژیک است. در همه دنیا هر کشوری که صنعت خودروسازی دارد، برای حفظ و توسعه این صنعت به صورت جداگانه ساختار و برنامه دارند. در سال 2008، امریکا 30،40 میلیارد دلار به صنعت خودروسازی کمک کرد. فرانسه چند ماه پیش ده میلیارد یورو به خودروسازی خود کمک کرد و … ولی در ایران متاسفانه نه تنها به صورت ویژه به صنعت خودروسازی نگاه نشد، مسیر سنگلاخی هم در راه رشد این صنعت قرار دادهاند.
برنامههای آتی
اکنون عضو هئیت مدیره دانشگاه کارآفرینی هستم که بعد از انقلاب تا به حال دانشگاهی به این وسعت در کشور ساخته نشده است، با حدود 60 هزار متر وسعت، ساختمانی در 13 طبقه دارد که در حال تکمیل دو طبقه آخر آن هستیم. همین الان هم این دانشگاه دانشجو دارد که در دانشگاه تهران در مقطع ارشد و دکتری تحصیل میکنند، ولی وقتی این ساختمان ساخته شود، یکی از دانشگاههای نمونه منطقه خاورمیانه خواهد شد.
ما برای اینکه کار ماندگاری انجام دهیم هشت سال پیش، چهار مهندس را به دانشگاه MIT فرستادیم تا درس بخوانند. بد نیست بدانید که کشورهایی مانند مالزی چندین میلیون دلار خرج میکنند تا فرهنگ شناخت و پرورش کارآفرینان را کسب کنند. در آمریکا کارهای حساس و کلیدی دست کارآفرینانی است که در دانشگاه برای آن رشته خاص آموزش دیدهاند، ولی در ایران همه مرتبا از کارآفرینی صحبت میکنند، در حالی که هیچ ارزشی برای کارآفرینان قائل نیستند و توجهی نمیکنند؛ بنابراین، تمام تلاش ما این است که فرهنگ کارآفرینی را در کشور رواج دهیم.
من نگران آینده ایران هستم چون تا پانزده سال آینده زندگی هوشمند میشود و هوش مصنوعی وارد همه تولیدات میشود. زندگی هوشمندانه یک فرهنگ است و اگر نتوانیم فرهنگ جامعه را با آن نگرش هوشمندانه پیش ببریم، با مشکلات بسیاری مواجه خواهیم شد. دو سه سال قبل، با هماهنگی آقای سورنا ستاری (معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری) و آقای منوچهر منطقی (دبیر ستاد توسعه فناوریهای فضایی و حملونقل پیشرفته) در زمینه آیندهپژوهی خودرو کار میکردیم و وظیفه داشتیم مردم را با نقش و عملکرد خودروهای هوشمند آشنا کنیم؛ اما بعد از برگزاری 7 یا 8 جلسات، کار تعطیل شد.
همین جا اعلام میکنم مسئولان دولتی و سیاستگذاران ما باید به این موضوع توجه کنند چون تا پانزده سال دیگر زندگی در دنیا شکل دیگری پیدا میکند و اگر خودمان را آماده نکنیم، صراحتا میگویم که بسیار بیشتر از الان از دنیا عقب خواهیم ماند.
سلام میخواستم با آقایی رضایی صحبت کنم