تمام کشوقوسهای پروژه شکستخورده ستاد احیای دریاچه ارومیه اکنون به مرحلهای رسیده که گفته میشود 95 درصد این بزرگترین دریاچه خاورمیانه خشک شده است. سرنوشت تلخی که پیشبینی میشود مشابه آن در انتظار خلیج گرگان، یعنی تنها خلیج ایران در سواحل جنوبی دریای خزر در 4 تا 5 سال آینده باشد. خشکسالی و تغییر رژیم آب، تغییرات کاربری اراضی تالاب و بهرهبرداری بیرویه، ورود آلایندههای صنعتی، کشاورزی و شهری، تخریبهای ناشی از فشار فزاینده جمعیت بر تالاب و اجرای طرحهای توسعه در اراضی غرب و شمال غرب تالاب، رسوبگذاری و ... تاثیرات مخربی بر این اکوسیستم داشتهاند، اما ضربه کاری بر پیکر خلیج گرگان را کاهش تراز سطح آب دریای خزر زده که به همراه گرمایش زمین شرایط حیات خلیج گرگان را بحرانیتر از پیش کرده است. با تصویب طرح جامع 5 ساله برای احیای خلیج گرگان و میانکاله، سرانجام تصمیم بر لایروبی کانال آشوراده گرفته شد که از نیمه اسفندماه سال گذشته تاکنون حدود 20 درصد پیشرفت داشته و طبق برنامهریزیها باید تا شهریور 1402 به اتمام برسد، اما چگونگی احیای خلیج گرگان هم این روزها به مهمترین اخبار محیط زیستی تبدیل شده زیرا کارشناسان و فعالان محیط زیست طرح تسهیل تبادل آب بین دریا و خلیج گرگان را صرفاً یک طرح عمرانی و بهانهای برای دسترسی به دریا، روانسازی تردد شناورها و توسعه گردشگری در منطقه حساس آشوراده میدانند. در همین زمینه، انجمن گنجینههای تالابی و دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران به منظور شنیدن نظرات موافقان و مخالفان طرح احیای خلیج گرگان وبیناری با عنوان «هماندیشی تخصصی نجات خلیج گرگان» برگزار کرد که در این گزارش ترابران، گزیدهای از دیدگاههای کارشناسان مدعو را میخوانید.
دکتر افشين دانهکار، (عضو هيئتعلمي دانشکده منابع طبيعي دانشگاه تهران): خليج گرگان و شبهجزيره ميانکاله يکي از حساسترين مناطق ساحلي در جنوب شرقي درياي خزر و يکي از پناهگاههاي حيات وحش کشور است که از سال 1354 به واسطه تنوع و جمعيت بالاي پرندگان مهاجر آبزي به اولين تالاب از تالابهاي ايران در فهرست کنوانسيون رامسر ثبت شد. از سال 1355 هم مجموعه پناهگاه حيات وحش ميانکاله و خليج گرگان به فهرست ذخيرگاههاي زيستکره سازمان جهاني يونسکو پيوست. در حال حاضر 13 سايت کشور در اين فهرست قرار دارند و مسئوليت ايران درباره اين مناطق هم جنبه فراملي دارد.
عليرغم اين اهميت مجموعه خليج گرگان و شبه جزيره ميانکاله به دلايل مهم و متعدد محيطزيستي يکي از مناطق آسيبپذير کشور ما در حاشيه درياي خزر محسوب ميشود و بررسيها نشان داده سطح حساسيت در اين مجموعه نسبت به ديگر انواع مختلف مناطق ساحلي در بالاترين حد است. در اين جلسه درباره آخرين اقدامات انجام شده توسط نهادهاي مختلف براي نجات خليج گرگان صحبت خواهيم کرد؛ چراکه تاکنون ديدگاههاي متفاوتي نسبت به اين اقدامات مطرح شده: بنابراين در اين جلسه تلاش داريم به عنوان اتاق فکر، جنبههاي مثبت و منفي اين اقدامات را بررسي کنيم.
در ابتداي بحث بايد توجه داشته باشيم که امروزه سه منشأ انتقال آب (خزيني، آشوراده و چپقلي) به خليج گرگان وجود دارد که اينها به دلايل مختلف با بارگذاري رسوب بالا مواجه شدهاند؛ تا آنجا که از اين سه مسير آبرساني، دو مجرا کاملاَ بسته شده و مسير آشوراده اين روزها در معرض لايروبي قرار دارد؛ البته برخي فعالان محيط زيست نسبت به اين اقدام نگران هستند و مطمئن نيستند که اين اقدامات با موفقيت همراه باشد.
مهندس حميد خليلی، (مديرکل مهندسي سواحل و بنادر سازمان بنادر و دريانوردي): بهتر است من در ابتدا درباره مطالعات انجامشده توضيح بدهم. پروژه پايش و مطالعات شبيهسازي سواحل ايران از سال 1384، در چابهار شروع شد و در ادامه همان مطالعات در فاز پنجم در سال 1391، سازمان بنادر و دريانوردي به انجام پايش و مطالعات شبيهسازي در درياي خزر مبادرت کرد؛ ازجمله مواردي که در همين راستا قابل ذکر است هيدروگرافيهاي متعددي است که در خليج گرگان و آبراههاي منتهي در سالهاي سال 87، 95، 97، 1400 و 1401 انجام شد.
علاوه بر اين، از آنجا که يکي از دلايل بسيار مهمي که خليج گرگان و تالاب ميانکاله دچار وضعيت فعلي شده، کاهش تراز آب درياي خزر است، گزارشهاي تحليلي 6 ماههاي هم در اين زمينه يعني تراز درياي خزر تهيه ميشود و در اختيار ذينفعان قرار ميگيرد. همچنين براي شناخت بهتر و مستمر پديدهها، ما اندازهگيري پارامترهاي فيزيکي، پارامترهاي هيدروديناميکي و برداشت نمونه را در دستور کار خود داشتيم و از اين پارامترها براي مدلسازي و شبيهسازي رياضي خليج گرگان براي انجام پديدههاي دريايي بهويژه در خليج گرگان استفاده کرديم.
در نهايت با توجه به مطالعاتي که در اين حوزه شکل گرفت، از سال 1394 هشدارهايي درباره نامناسب بودن وضعيت خليج گرگان داده شده و اين مباحث در سلسله جلسات مستمر کارگروه ساماندهي سواحل، بنادر و جزاير که متشکل از دستگاههاي مرتبط در حوزه دريا و ساحل هستند مورد بحث قرار گرفت.
در ادامه همين مباحث و با توجه به مطالعاتي که اشاره کردم و کارهاي ادامهدار سازمان بنادر ازجمله نصب ايستگاه ترازسنجي در بندر ترکمن، کارگروه ساماندهي به صورت جدي اعلام کرد که بايد اقدامات جدي براي نجات خليج گرگان انجام شود. بنابراين براساس اعلامنظر مسئولان سازمان حفاظت محيطزيست بهعنوان دبير کارگروه ملي تالابها، مصوبهاي تدوين شد و تقسيم وظايفي صورت گرفت.
براساس اين تقسيم وظايف، سازمان بنادر تبادل آب و لايروبي را برعهده گرفت، اما قرار شد منابع مالي لازم از محل اعتبار مديريت بحران سازمان برنامه و بودجه صورت گيرد. ضمن تاکيد براينکه اصلا و ابدا اين طرح در راستاي مباحث توسعه گردشگري يا توسعه تجاري بنادر نيست، ما مطالعات مربوط به راهکارهاي لايروبي را در سال 1400 شروع کرديم و همان مبنايي براي تهيه اسناد مناقصه شد که اکنون مقدمات اجرا با همکاري تنگاتنگ همه ارگانها شروع شده و در مراحل انجام است.
دکتر همايون خوشروان ، (عضو هيئتمديره انجمن مهندسي سواحل و سازههاي دريايي): من سخنان خود را با اين پرسش شروع ميکنم که آيا لايروبي کانال آشوراده منجر به نجات خليج گرگان خواهد شد؟ در اين راستا متغيرهاي فيزيکي وجود دارد که به آنها اشاره ميکنم. مهمترين متغيرها شامل توپوگرافي و شيب بستر درياي خزر است، ما در جايي کانال را لايروبي ميکنيم که توپوگرافي خزر شيب ملايمي دارد، يعني اگر شما محور آشوراده را به سمت شمال ادامه دهيد هيچ تغيير عمق محسوسي در منطقه نخواهيد داشت. دوم اينکه سرعت و روند نوسان سطح آب درياي خزر با شتاب فزايندهاي در حال کاهش است. مثلا در سال 2021 نسبت به سال 2020 ما نزديک به 21 سانتيمتر کاهش سطح تراز آب داشتيم. سومين متغير تغييرات خطوط ساحلي است و اينکه هرساله در شرق شبه جزيره ميانکاله به خشکيهاي ما تحتتاثير رسوبگذاري ماسهاي افزوده ميشود.
متغير بعدي اختلاف سطح تراز ارتفاعي خليج گرگان و درياي خزر است که اهميت بسيار بالايي دارد؛ چراکه آب در کانال آشوراده در نيمه راه متوقف ميشود؛ در واقع پشته ماسهاي که در نيمه راه وجود دارد، مانع تخليه آب از خليج گرگان به درياي خزر است. بنابراين اگر پشته ماسهاي را برداريد، اختلاف تراز 70 سانتيمتري که در حال حاضر بين آب خليج گرگان و درياي خزر وجود دارد، باعث ميشود که آب از خليج گرگان به سمت درياي خزر حرکت کند و حتي آب خليج را از دست بدهيم.
در نهايت، بايد به تنوع و تغيير شکل پلتفرمهاي ساحلي هم توجه داشت؛ چراکه تحت تاثير نوسانات سطح آب درياي خزر، از نظر ملاحظات محيطزيستي اهميت بسياري دارد.
اينها در حالي است که ما در کانال چپقلي با يک جريان فعال با رسوبگذاري کم مواجه هستيم. حالا پرسش من اين است که ما براي تردد دريايي قايقهاي متوسط که عمدتا صيادان منطقه هستند و ميخواهند از بندر ترکمن به درياي خزر برسند، چرا لايروبي کانال چپقلي را در دستور کار قرار نداديم؟ کانالي که دهانهاش بدون پشته است، به راحتي قابليت باز شدن دارد و براي قايقهاي موتوري هم قابل استفاده است.
دکتر مجيد جندقي، مديرکل سابق مهندسي سواحل و بنادر سازمان بنادر و مديرعامل شرکت مهندسين مشاور پويا طرح پارس): در مطالعات، اندازهگيريها و مدلسازيهاي گستردهاي که ما براي نجات خليج گرگان داشتيم نهايتا به اين نتيجه رسيديم که اگر تراز آب به 5/27- برسد، بايد لايروبي به صورت جدي در دستور کار قرار گيرد. ما اکنون 365 کيلومترمربع آب در خليج گرگان داريم و هر ساله حدود 20/1 متر تبخير و 50 سانتيمتر بارش در اين خليج اتفاق ميافتد، بنابراين اگر منبع اصلي خليج گرگان يعني درياي خزر قطع شود، 70- سانتيمتر افت تراز خواهيم داشت. حداکثر عمق خليج گرگان 5/3 متر است، پس اگر ما منبعي براي خليج گرگان نداشته باشيم، در عرض 5 سال کاملاَ از بين ميرود. اکنون که به کاهش تراز آب حدود 5/27- رسيدهايم، حدود 16 هزار هکتار از سمت مازندران خشک شده و از بين رفته است و اگر به 29- برسيم، حدود 30 هزار هکتار خشک ميشود که تبعات سنگيني به همراه دارد.
اگر کانال آشوراده را لايروبي کنيم، تراز آب دريا با خليج گرگان يکي ميشود و اگرچه در صورت کاهش تراز آب درياي خزر، خليج گرگان هم آب خود را از دست ميدهد، ولي ديگر 70 سانتيمتر کاهش تراز نخواهد داشت.
ما ملاحظات محيط زيستي را با مقايسه گزينههاي مختلف در نظر گرفتيم و در نهايت در جلساتي با حضور خانم فرشچي لايروبي کانال آشوراده به تاييد رسيد.
ما به شکل خاصي لايروبي و دو طرف آن از تراورسهاي چوبي استفاده ميکنيم که هماهنگ با محيطزيست باشد. مدلهاي ما نشان ميدهد که چگونه موارد رسوبگذاري را به حداقل برسانيم. اين ديوارههاي چوبي هم باعث ميشود که ما از پسروي آب دريا کاملاَ مصون باشيم.
مهندس سعيد شربتي، (عضو هيئتعلمي دانشگاه علوم کشاورزي و منابع طبيعي گرگان): اولاَ عبارت نجات يا احياي خليج گرگان عبارت درستي نيست، زيرا خليج گرگان يک تالاب دريايي است که حيات و ممات آن تماماَ وابسته به نوسانات آب در درياي خزر است. ثانيا با توجه به پيشبينيهاي اقليمي ما با کاهش سطح آب درياي خزر طي 80 سال آينده مواجه خواهيم بود، بنابراين با توجه به اينکه خليج گرگان يک تالاب دريايي است و آب آن از طريق دريا تامين ميشود و سطح آب درياي خزر رو به کاهش است، نميتوانيم آيندهاي را براي ادامه بقاي اين اکوسيستم متصور شويم و آينده آن مانند خليج حسنقلي يا تالاب گميشان در استان گلستان خواهد بود، اما مادام که اتصال پايداري بين خليج گرگان و درياي خزر برقرار شود، ميتوان ميزان خدمات اکولوژيکي خليج گرگان را افزايش داد.
در سالهاي گذشته، بسيار تلاش شد تا يک راه مناسب براي ارتباط بين خليج گرگان و درياي خزر انتخاب شود. تاکنون مطالعات انجامشده فاقد آيندهنگري بوده، ولي در حال حاضر در شرايطي قرار داريم که اگر يکي از اين کانالهاي سنتي را باز نکنيم با توجه به پيشبينيها، حداکثر ميتوانيم تا زمستان سال 1402 خورشيدي خليج گرگان را به طور طبيعي با دريا متصل نگهداريم و پس از قطع ارتباط طبيعي خليج با دريا، خليج ظرف 3 يا حداکثر 4 سال خشک خواهد شد.
از آنجا که ميزان آب رودخانههاي ورودي به خليج گرگان بسيار اندک است، در مجموع سالانه، 9/34 ميليون مترمکعب آب از طريق رودخانهها وارد خليج گرگان ميشود که اين مقدار بسيار کم است و حتي نميتواند يک تالاب 10 کيلومترمربعي با عمق 20 سانتيمتر را هم در خليج گرگان به وجود آورد.
پس وقتي ما ميدانيم که سطح آب درياي خزر رو به کاهش است و عدم ارتباط خليج گرگان با دريا منجر به خشک شدن سريع آن خواهد شد و تنها شورهزاري باقي خواهد ماند، بايد دنبال راهي باشيم که خليج را با دريا مرتبط کند. فراموش نکنيم که لايروبي خليج گرگان در کانال آشوراده به عنوان يک راهکار ضربتي و موقتي مطرح شده و قرار است بعد از لايروبي کانال آشوراده يا کانال چپقلي مطالعات گسترده و کلاني انجام شود و در آن بحث آيندهپژوهي هم وجود داشته باشد تا راهحلهاي افزايش طول عمر خليج گرگان در آن مطالعات ديده شود.
مهندس حر منصوري، (فعال و کنشگر محيط زيست و مؤسس کميته مشورتي ميانکاله): من ميتوانم مدعي شوم که طي 20 سال گذشته، به دليل برگزاري تورهاي پرندهنگري، بيش از محيطبانان در تالاب ميانکاله پاي گذاشتم و بارها به عنوان کسي که مطالعات ميداني در اين منطقه دارد با استادان و دانشجويان محيط زيست گفتوگو داشتهام.
ميانکاله اصولا به دليل مشخصات حياتوحش خود شناخته ميشود. هيچ ضرورتي ندارد که پشته رسوبي صد هکتاري با ارتفاع 5/1 متر در شمال کانال آشوراده ايجاد کنيم. اگر کانال چپقلي را لايروبي کنيم با توجه به اينکه کنار ساحل بندر ترکمن است به راحتي اين رسوب ميتواند از سمت شرق به بيرون از منطقه برود و هيچ ضرورتي براي ايجاد پشته صد هکتاري در امنترين قسمت آشوراده نيست، ضمن اينکه ميتواند به صنايع مختلف و نوعي از کشاورزي مانند کشت هندوانه کمک کند.
يکي از مشکلات اين است که برنامهريز لايروبي خليج گرگان نگاه بالا به پاييني داشته و از مشکلات اخير ميانکاله خبر ندارد. يکي از اين مشکلات ورود بيش از صد شکارچي از بندر ترکمن از طريق کانال چپقلي به تالاب ميانکاله است. اگر ما کانال چپقلي را با ابزار و هزينه کمتري لايروبي کنيم، يک ديواره طبيعي براي جلوگيري از اين شکارچيها ايجاد خواهيم کرد. در حال حاضر شکارچيان به واسطه کاهش عمق چپقلي وارد ميانکاله ميشوند يعني ما اين فرصت را براي شکارچيان غيرقانوني ايجاد کرديم که وارد منطقه شوند. از طرف ديگر، يکي از پرتجمعترين قسمتهاي آشوراده همان اطراف کانال آشوراده است. ما در گذشته، در آشوراده به هيچوجه شاهد تردد ماشينها نبوديم، اما در هفتههاي گذشته متاسفانه به دليل انتخاب نامناسب کانال آشوراده، اين منطقه پر از کاميون و لودر شده که هر کدام که در جايي گير ميکنند، دو، سه کاميون ديگر به کمک آنها ميآيند و بخشهاي امني از آشوراده شبيه به اتوبان شده است.
دکتر خوشروان: ببينيد، من اگر روي لايروبي کانال چپقلي تاکيد دارم دليلش اين است که ما دو حوزه رسوبي داريم؛ آشوراده و چپقلي. حوزه رسوبي آشوراده سرعت رسوبگذاري بسيار بالايي دارد، در حالي که نرخ رسوبگذاري در کانال چپقلي بسيار پايينتر است. اين خيلي طبيعي است که ما به جاي اينکه رودخانه ماسهاي لايروبي کنيم کانالي را لايروبي کنيم که حجم رسوبگذاري در آن پايين است. ما حتي در دهانه کانال چپقلي انباشت رسوبي و ماسهاي نداريم يعني آنجا کاملاَ پاکيزه است و ميشود از اين فرصت استفاده کرد.
نکته نگرانکننده براي من کاهش سطح تراز درياي خزر است. شما ميخواهيد در جايي کانال بزنيد که تا کيلومترها منحنيهاي توپوگرافي از 50 سانتيمتر تجاوز نميکند، پس چطور ميخواهيد تا عمق 5/1 متر حفاري انجام دهيد و لايروبي کنيد.
براي من جالب است که گفته ميشود ما چيزي به عنوان خليج گرگان نداريم در صورتي که اين منطقه براساس مورفولوژي خليج است و در آن بحثي نيست. حتي قوانيني که براي حفظ حريم و بستر خليج گرگان تدوين ميکنيم بايد براي خليج باشد و نه تالاب و اين موضوع هميشه موضوع موردبحث ما در وزارت نيرو بوده است. بنابراين اميدواريم در خصوص کاري که قرار است انجام شود ما از اطلاعاتي استفاده کنيم که بهروز باشد. برخي اطلاعاتي که عنوان شد مربوط به 8 سال قبل است و از روي آنها نميتوان قضاوت مهندسي صحيحي انجام داد.
دکتر جندقي: در مورد انتخاب کانال آشوراده بايد بگويم مهندسان مشاور به علت اينکه موظف به دفاع از گزارش خود هستند و مسئوليتهاي بعدي را به عهده دارند، بايد برنامه خود را بايد با دقت جلو ببرند. اينجا مسائلي مطرح ميشود که بديهيات را زير سؤال ميبرد. مثلا اختلاف 70 سانتيمتري خليج گرگان با درياي خزر. خب مستنداتش کجاست؟!
ما در خليج گرگان به اتفاق سازمان بنادر چهار مطالعه انجام داديم. آخرين مطالعهاي که لايروبي براساس آن انجام شده، پايش قسمتي از درياي خزر است که در اسفند 1400 تمام شده است، بنابراين به جاي اينکه به صورت هرازگاهي با خليج گرگان ارتباط داشته باشيم به صورت مستمر 8 سال اندازهگيري، مدلسازي و بحث کرديم.
ما امروزه 6 روز به 6 روز عکسهاي ماهوارهاي را چک ميکنيم، بايد با مستندات صحبت کنيم. در مورد کانال چپقلي اين همه فضاي گياهي ايجادشده نشاندهنده آن است که جريان آبي زيادي وجود ندارد، در حالي که ما به جريان آب زيادي نياز داريم.
ما ميخواهيم خليج گرگان را با دريا هماهنگ کنيم تا اگر دريا 20 سانتيمتر پايين رفت، خليج گرگان هم 20 سانتيمتر پايين برود، نه 70 سانتيمتر. ضمنا بازه زماني کاري که ما در حال انجام آن هستيم، 3 تا 4 ساله است، چون اگر تراز درياي خزر با روند فعلي کاهش پيدا کند، آنقدر مساحت خليج گرگان کوچک ميشود که ديگر اصلا ارزش ندارد که با لايروبي آن را نگه داريم. حتما بايد ورودي آن مسدود و آب به داخل آن پمپاژ شود. اين موضوع هم طراحي شده و وزارت نيرو بر طبق مصوبه کميته تالابها موظف به پمپاژ آب شده است.
دکتر منصوري: درباره مقايسه بين آشوراده و کانال چپقلي از منظر حساسيتهاي محيط زيستي و ارزشهاي زيستگاهي بايد بگويم در سالهاي 98 و 99 بيش از 100 هزار پرنده در تالاب ميانکاله از بين رفتند که به صورت کاملاَ روشني مشخص شد ورود گسترده رسوب و آلايندههاي کشاورزي و پسابهاي شهري و روستايي به تالاب و دو سيل فروردين و آبان 98 موجب اين ميزان مرگومير شد. اگر برنامه نجاتبخشي تالاب ميانکاله مطرح است، چرا پيش از هر چيز براي جلوگيري از ورود گسترده پساب به تالاب هيچ اقدامي انجام نشده است؟ بزرگترين تفاوت لايروبي چپقلي و آشوراده اين است که ما براي لايروبي کانال آشوراده مجبور ميشويم پوششهاي گياهي تالاب آشوراده را زير صد هکتار رسوب ببريم، اما اگر چپقلي را لايروبي کنيم چنين اتفاقي نميافتد چون دسترسي به بيرون داريم و تمام رسوب با هزينه بسيار کمي به بيرون برده شود.
اگر سند لايروبي را بررسي کنيد، کانالي از اسکله رستوران جزيره آشوراده به اسکله بندر ترکمن ميرسد و کانالي اين دو اسکله را به سمت دريا وصل ميکند. با اين مسير روشن ميشود که برخلاف صحبت آقايان، بحث تردد قايقها و توسعه گردشگري مورد نظر بوده است.
ميخواهم تاکيد کنم کاملاَ مشخص است که ايده اوليه پروژه آن بوده که قايقهاي اسکله بندر ترکمن و جزيره آشوراده به سمت دريا دسترسي داشته باشند.
ضمنا ما شرکتهاي پرورش ماهي در قفس در قسمتهاي امن جزيره آشوراده و ميانکاله داريم که امروزه به دليل کاهش درآمد خود، درخواست فعاليت گردشگري دريايي دارند و يکي از مشکلاتي که در حال حاضر براي دريافت مجوز دارند اين است که مسير دسترسي ندارند و مسيرهاي جديد به اين شرکتهاي پرورش ماهي در قفس امکان گردشگري دريايي ميدهد و به اين ترتيب، به ميانکالهاي که در حال حاضر مشکلات بسيار فراوان دارد و نميتواند به ذينفعان خود به درستي سرويس دهد، طلبکاران جديدي را نيز اضافه ميکند.
درباره فشار آب بيشتر در داخل کانال آشوراده هم بايد بگويم که اين کانال بسيار باريک است و دبي که وارد منطقه ميشود قطعا تحتتاثير بادها که در زمانهاي مختلف متفاوت است، باعث ميشود که فشار آب بيشتر احساس شود، ولي در مواقع ديگر، فشار آبي وجود ندارد، اين در حالي است که کانال چپقلي عرض بيشتري دارد و ميزان بيشتري آب وارد تالاب خليج گرگان و تالاب ميانکاله شود ولي اين فشار به صورت ويژه محسوس نيست.
خوشروان: خب حالا لايروبي انجام و حجم بسيار وسيعي از رسوبات ماسهاي برداشته شد، اکنون سوال اين است که با اين رسوبات بايد چه کرد؟ اگر بخواهيم اين رسوبات را در اراضي حاشيه ساحل تخليه کنيم با اين کار زيستگاههاي گياهي تالابهاي ساحلي را به طور کامل نابود ميکنيم. اگر هم بخواهيم اين ماسهها را به خشکي منتقل کنيم هزينه سرسامآوري دارد و عملاَ هم با محدوديت تردد دريايي امکان انجام اين کار را نداريم، بنابراين يکي از مشکلات حاصل از عمليات لايروبي، رسوبات حاصل از آن است.
در طول سال نزديک به 20 سانتيمتر در کانال آشوراده رسوبگذاري مواد ماسهاي انجام ميشود اين خود نگراني فراتر از کاهش سطح تراز آب درياي خزر استبه اين معنا که حتي اگر لايروبي هم در اين کانال انجام دهيم قطعا سرعت رسوبگذاري بالاي ماسهاي اين کانال ميتواند طي 4 يا 5 سال آينده دوباره کارايي خود را از دست دهد.
باتوجه به بررسيهاي انجام شده توسط يکي از مهندسان مشاور تخصصي در حوزه حفاظت و مهندسي سواحل، در سواحل استراليا و هلند و بسياري از کشورها که مشکلاتي مشابه و همانند ما دارند از روشهايي با استفاده از تيوپهاي ماسهاي استفاده ميکنند که هم بسيار ارزان هستند و سريع نصب ميشوند و هم با محيطزيست اطراف خود سازگار است
نکته قابل تامل درباره اجراي طرح لايروبي خليج گرگان اثرات محيطزيستي لايروبي است. وقتي ما به اطراف کانال آشوراده نگاه ميکنيم محيط فعلي مارش شور است که گياه غالب ساليکورنيا را دارد. اين محيط به لحاظ خاکشناسي شامل خاکهايي است که اصطلاحا خاک لوم گفته ميشود يعني خاکهايي که درصد مواد رس و سيلت بالايي دارند و ضمنا ماسه هم در درون آنها ديده ميشود. وقتي ما ماسههايي را که از کانال آشوراده برداشته ميشود، روي سطح لوم بريزيم، نهتنها گياه ساليکورنيا که گياه بسيار مهمي براي محيطهاي سالتمارش است از بين ميرود، بلکه زيستگاه جديدي به وجود ميآوريم که ماسهاي است و ديگر با بذرپاشي هم برگرداندن گياهان غيرممکن است، چون ترکيب فيزيکي خاک که لوم و ريزدانه بوده به خاک ماسهاي تبديل ميشود و اگر شرايط مناسب باشد تنها گياهاني ميتوانند روي آن رشد کنند که ماسهدوست باشند، مثل گياه سازيل يا جانکوس که آن هم باز بسته به اين است که شرايط از لحاظ ميزان رطوبت خاک و آب مورد نياز در چه سطحي باشد.
در مجموع، در مطالعات ارائه شده توسط دکتر جندقي و تيم سازمان بنادر، فقدان گزارش ارزيابي تاثيرات زيستمحيطي حاصل از فعاليتهاي لايروبي احساس ميشود در حالي که بايد براساس چنين گزارشي، لايروبي انجام ميشد، ولي متاسفانه من نديدم که اين کار انجام شود و خواهشم اين است که همزمان با اجراي عمليات لايروبي اين مطالعات انجام بگيرد. جالب اينجاست که سازمان محيط زيست هم به اهميت انجام اين ملاحظات محيط زيستي طرح لايروبي زياد توجه نکرده که يک ايراد جدي است که در روند اجراي کار ميتوان آن را مطرح کرد.