صلح آذربایجان و ارمنستان از آن چیزی که تصور میشد، شکنندهتر بود و در کمتر از دو سال از جانب باکو و ایروان نقض شد. آذربایجان به پشتگرمی متحدانش از جمله ترکیه، اسرائیل، انگلیس و بهتازگی روسیه، مصرتر از گذشته به دنبال کریدور زنگزور است و از این طریق، هدف گسترش پانترکیسم و راهیابی ناتو را به منطقه دنبال میکند. هدفی که آمریکا در دهه 90 میلادی پس از فروپاشی شوروی برای نگه داشتن ایران و روسیه در گوشه رینگ ترانزیتی دنبال میکرد، اکنون توسط آذربایجان در حال پیگیری است. در این میان، آنچه برای ما مهم است، بستن راهها و کور کردن مسیرهای ترانزیتی ایران است، چراکه آذریها نهتنها بهدنبال محروم کردن ایران از مزیتهای ترانزیتی و نوعی خفگی ژئوپلیتیکی ایران در منطقه هستند، بلکه در سر این خیال را میپرورانند که در آینده از موقعیت جدید به وجود آمده بیشترین بهره را در حوزه ترانزیتی ببرند. در همین زمینه، دکتر شعیب بهمن، رئیس موسسه مطالعاتی جهان معاصر ایران و پژوهشگر مسائل اوراسیا و قفقاز در گفتوگو با خبرنگار ترابران میگوید: «اگر کریدرو زنگزور ایجاد شود، بیشترین ضرر و آسیب را ایران خواهد دید، زیرا تاکنون آذربایجان برای دسترسی به منطقه خودمختار نخجوان، انجام مراودات اقتصادی و ترانزیتی با ترکیه و حتی تجارت با آسیای مرکزی، مجبور بود از داخل خاک ایران تردد کند، اما با این کار از ایران بینیاز میشود و مسیر ایران نهتنها از این مراودات بلکه از مگاپروژه یک کمربند- یک جاده چین نیز حذف خواهد شد.»
ترابران: آذربایجان دوباره درگیری با ارمنستان را بر سر منطقه پرمناقشه قرهباغ از سر گرفته است و بیش از پیش بهدنبال راهاندازی کامل کریدور زنگزور است. به نظر شما چه اهدافی میتواند پشت این اقدام آذربایجان نهفته باشد و چه پیامدهایی را برای ایران دارد؟
مناقشه قرهباغ، مناقشهای دیرینه است که همچون زخمی کهنه در زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دهان باز کرد و به چالشی اساسی بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بهعنوان دو کشور تازه متولدشده تبدیل شد. به واسطه جنگ اول که در ابتدای دهه 90 رخ داد، کنترل منطقه قرهباغ کوهستانی و هفت منطقه پیرامونی آن در اختیار ارمنستان قرار گرفت و تا سال 2020 یعنی زمان وقوع جنگ دوم این شرایط ادامه یافت. در آن دوره، بسیاری تصور میکردند که این منازعه و مناقشه به دعوای آذریها و ارمنیها محدود خواهد بود، در حالی که اکنون مشخص شده که طرحهای کلانتر و بزرگتری در لایههای پنهان این جنگ نهفته بود که از آن جمله میتوان به مسائل مرتبط با حوزههای ترانزیتی و ژئوپلیتیکی و اساساً موضوعات مرتبط با مسائل اقتصادی اشاره کرد.
در نتیجه، جنگ دوم بیش از آنکه بر سر منطقه قرهباغ و تمایل آذربایجان برای پسگرفتن محدوده اصل این منطقه باشد، عملاً به نبرد و کارزاری برای تغییر ژئوپلیتیک منطقه هماهنگ با مقاصد اقتصادی، امنیتی و سیاسی آذربایجان و حامیانش مانند ترکیه، اسرائیل و انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی تبدیل شده است. هم نقشه جنگی و هم بازیگران حاضر در این کارزار این ادعا را تایید میکنند.
یکی از موضوعات و لایههای پنهان در این ماجرا، موضوع ترانزیت است؛ زیرا آذربایجان در این جنگ بهدنبال ایجاد یک کریدور ترانزیتی به نام زنگزور از جنوب ارمنستان است تا بتواند سرزمین اصلی آذربایجان را به نخجوان و بعد هم ترکیه متصل کند. این طرح یک ایده و نقشه ژئوپلیتیکی با تاثیرگذاریهای بسیار متعدد در حوزه اقتصادی، امنیتی و سیاسی است.
احداث چنین کریدوری میتواند از چند جنبه حائز اهمیت باشد که یک جنبه آن ترانزیت کالا است. اگر این کریدرو ایجاد شود، بیشترین ضرر و آسیب را ایران متحمل خواهد شد، زیرا تاکنون آذربایجان برای دسترسی به منطقه خودمختار نخجوان مجبور بود از داخل خاک ایران تردد کند؛ در حالیکه اکنون با ایجاد این کریدور، آذربایجان از ایران بینیاز میشود. همچنین تاکنون بخش مهمی از مراودات اقتصادی و ترانزیتی آذربایجان و ترکیه از داخل خاک ایران انجام میشد که با ایجاد این کریدور باز هم ایران از چنین معاملاتی حذف خواهد شد. علاوه بر این، بخش مهمی از تجارت ترکیه با کشورهای آسیای مرکزی هم از طریق ایران انجام میشود که این کریدور بهعنوان مسیر جایگزین ایران میتواند ترکیه را از طریق آذربایجان به خزر و از آنجا با کشتی به منطقه آسیای مرکزی متصل کند.
در طرح و پروژه کلانتر یعنی «راه لاجورد» افغانستان و پاکستان به ترکمنستان و بعد از مسیر دریایی به جمهوری آذربایجان و سپس از طریق این کریدور به خاک ترکیه متصل و باز هم ایران حذف میشود. این در حالی است که مسیر زمینی ایران مسیر ایمنتر و کمهزینهتری به شمار میآید.
در نهایت، در سطح کلانتر آنچه اهمیت دارد، بحث یک جاده – یک کمربند چین است که عملاً احداث کریدور زنگزور میتواند ایران را از این مسیر حذف کند؛ زیرا در این پروژه که چینیها سرمایهگذاری هنگفتی در آن داشتهاند، آسیای مرکزی از دو کشور قزاقستان و ترکمنستان به باکو و سپس از طریق این کریدور به ترکیه و بعد هم کشورهای اروپایی، آفریقایی و خاورمیانه عربی میرسد. به این صورت، احداث کریدور زنگزور حتی در مگاپروژه احداث یک جاده -یک کمربند چین هم ایران را حذف خواهد کرد.
به هر حال طرحی که آذریها در جنگ دوم قرهباغ دنبال و همچنان هم روی آن پافشاری میکنند، در مجموع شرایطی را در حوزه مسائل ژئوپلیتیک رقم خواهد زد که میتواند خسارتها و آسیبهای جبران نشدنی را برای ایران در حوزه ژئوپلیتیکی و اقتصادی به دنبال داشته باشد و ما را به شکل کامل از مسیرهای ترانزیتی منطقه حذف کند. به همین دلیل، جنگ قرهباغ برای ایران موضوع حیاتی و بسیار استراتژیکی به شمار میآید.
ترابران: آیا دولتمردان ایران تاکنون توانستهاند بر سر راه این تغییر ژئوپلیتیکی منطقه مانعی ایجاد کنند؟
واقعیت این است که ما در یک غفلت تاریخی نسبت به منطقه قفقاز به سر میبردیم و زمانی که جنگ دوم در سال 2020 رخ داد، همچنان غافل بودیم و توجه ایران به این منطقه با سختی بسیار زیادی صورت گرفت و نوعی مقاومت برای آن وجود داشت؛ اما رفتهرفته به نظر میرسد که مسئولان به این درک رسیدهاند که تحولات مذکور میتواند مخاطرات و آسیبهای بسیاری برای ایران داشته باشد، بنابراین گویا در حال حاضر ایران در سطح هوشیاری خوبی به سر میبرد.
البته باید گفت که این هوشیاری کافی نیست و به اقدام و عمل نیاز دارد. بهبیاندیگر، صرف واکنش دیپلماتیک یا برگزاری مانورهای نظامی در منطقه شمال غرب کشور کفایت نمیکند، بلکه ایران باید اقدامات عملی خود را در این حوزه گسترش دهد و در مقابل طرحها و نقشههایی که بهدنبال حذف ایران از مسیرهای ترانزیتی منطقه است، بایستد و از اجرای آنها جلوگیری کند.
ترابران: شما به مانورهای نظامی ایران در منطقه شمال غرب کشور اشاره کردید، یعنی این مانورها غیر از اهداف امنیتی و سیاسی میتوانند دستاوردهای دیگری هم برای ایران داشته باشند؟
در شرایط فعلی، مهمترین مسئله برای ایران این است که جلوی تحقق برنامههای آذربایجان و حامیانش را بگیرد و با توجه به مخاطراتی که زنگزور برای ایران دارد نگذارد که چنین کریدوری ایجاد شود. ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی کریدور زنگزور بسیار متعدد است که فقط چند نمونه از آن گسترش نفوذ پانترکیسم در جوار مرزهای ایران، تشدید نفوذ اسرائیل در مرزهای شمالی ایران، باز شدن پای ناتو به منطقه و… است که برای ایران تهدیدهایی جدی محسوب میشوند، بنابراین مهمترین کار این است که بهطرف مقابل نشان دهد که نسبت به تحولات هوشیاری کامل دارد و اجازه احداث چنین کریدوری را نخواهد داد.
ایران باید در وهله نخست، بازی شکل گرفته و شرایط ایجاد شده در دو سال گذشته را به هم بزند و در مرحله بعد وارد حوزههای دیگر شود که برگزاری مانورهای نظامی برای برهم زدن بازی بود اما کافی نیست و ما به اقدامات دیگری نیازمندیم.
در حوزه اقتصادی هم ما غفلتهای راهبردی متعددی داشتیم. سالها است که ما کریدور شمال- جنوب را معطل نگه داشتهایم و ظرفیت قابلتوجهی را از این راه از دست دادهایم. در حالی که تکمیل این پروژه میتواند نقش بسیار خوبی را برای موقعیت ترانزیتی ایران در ارتباط با کشورهای حوزه قفقاز و روسیه ایجاد و پتانسیل بالقوه ایران را بهعنوان پل ارتباطی شمال و جنوب بالفعل کند.
یکی دیگر از اقدامات مهمی که ایران باید انجام دهد، ایجاد دسترسی به اروپا است که مهمترین کار در این رابطه بهبود مسیر ارتباطی ایران و ارمنستان است که باید در این حوزه کار با جدیت بیشتری صورت گیرد؛ زیرا ما برای صادرات کالاهای خودمان و اتصال مسیرهای ترانزیتی کشورمان به اروپا عمدتاً از دو مسیر سنتی ترکیه و جمهوری آذربایجان به روسیه و سپس انتقال کالا به اروپا استفاده میکنیم، در حالیکه مسیر سوم یا جایگزین برای ایران مسیر ارمنستان است که از آنجا به گرجستان و دریای سیاه برسیم و پس از آن با آزادی عمل بیشتری به حوزه ترانزیت، صادرات و واردات کالا با کشورهای اروپایی وارد شویم.
ما باید حافظه تاریخی خود را قوی کنیم. در سالهای اخیر بارها و بارها ما شاهد بودیم که از طرف ترکیه و آذربایجان در برخورد با کامیونهای ایرانی کارشکنیهای متعددی صورت گرفته و کامیونهای ما پشت مرزهای این دو کشور به دلایل مختلف معطل ماندهاند. تازه این در حالی است که فعلا این دو کشور به استفاده از مسیرهای ترانزیتی ایران نیازمند هستند، حالا تصور کنید که از مسیرهای ایران بینیاز شوند. قاعدتاً در چنین شرایطی رفتارهای تهاجمیتر نشان خواهند داد و اگر حتی در مواقع مقتضی برای اعمال فشار به ایران مسیرهای ترانزیتی را قطع نکنند، اما میتوانند بهای گزافی را برای ترانزیت کالا از خاک خودشان به ایران تحمیل کنند.
ترابران: همین الان هم آذربایجان از سال گذشته از هر کامیون ایرانی که بخواهد از قرهباغ عبور کند 250 دلار عوارض دریافت میکند…
بله این اتفاق هم در سال گذشته در مناطق مورد مناقشه با ارمنستان رخ داد و نمایان کرد که اگر این روند از سوی آذریها به شکل جدیتری دنبال شود، مشکلات بیشتر و متعددتری برای ایران بهوجود خواهد آمد.
ترابران: البته فقط آذربایجان به دنبال حذف ایران نیست. ترکیه هم در آخرین اقدام خود ایران را از مسیر ترانزیتی ترکیه، ایران و امارات حذف و عراق را جایگزین آن کرد. از طرف دیگر، کارشکنیهای هندیها در فعال کردن ترانزیت چابهار، از دست رفتن بازار افغانستان، گربهرقصانیهای ترکمنستان و بسیاری از اقدامات دیگر نشان میدهد که یک اتحاد جمعی علیه ایران در منطقه و حتی فراتر از منطقه وجود دارد. نظر شما در این باره چیست؟
کاملاً درست است. بعد از فروپاشی شوروی، آمریکا یک طرح کلان برای حذف ایران و روسیه از مسیرهای ترانزیت کالا و انتقال انرژی پایهریزی کرد که ما الان بعد از چند دهه نمودهای مختلف آن را میبینیم. متاسفانه این طرحهای خارجی با ندانمکاری و نابلدی مدیریتی در داخل کشور هماهنگ شده و ما را به این شرایط کشانده است.
تصمیمگیری برای کریدور شمال- جنوب در سال 2000 بین ایران و روسیه و هند انجام شد، اما با وجود گذشت 22 سال ما هنوز نتوانستیم این کریدور را فعال کنیم و بخش مهمی از آن به مشکلات و ندانمکاریهای مدیریتی برمیگردد. اگر این کریدور فعال شده بود برای همه کشورها از جمله امارات هم مزیت داشت که کالای خود را از طریق بندرعباس به شمال ایران ارسال کند، زیرا مسیر آماده بود و امارات به سرمایهگذاری جدید نیاز نداشت؛ اما متاسفانه طرحهای خارجی که برای بلوکه کردن ایران تهیه میشوند با ناکارآمدی داخلی توأم شده و چنین شرایطی را رقم میزند.
ترابران: روسیه در این میان چه نقشی بازی میکند؟ این کشور زمانی مخالف شکلگیری کریدور زنگزور و حضور ناتو در منطقه بود تا جایی که یکی از داعیهداران صلح میان آذربایجان و ارمنستان محسوب میشد، اما اکنون از ایجاد این کریدور استقبال میکند!
کریدور زنگزور تا پیش از وقوع جنگ اوکراین برای روسیه جذابیت نداشت، اما در بعد از جنگ اوکراین و آغاز تحریمها، حالا دیگر روسها احتمال میدهند که در آینده تحریمهای اقتصادی به حوزههای ترانزیتی، جادهای و دریایی هم کشیده شود، بنابراین ایجاد این کریدور که آذربایجان را بدون ایران به ارمنستان متصل میکند، برای آنها هم جذاب شده است؛ چراکه میتواند مسیرهای جایگزین را در صورت اعمال تحریمهای ترانزیتی غرب برای روسیه ایجاد کند. به همین دلیل، به چشم معبر فرار به این کریدور نگاه میکنند.
باز هم به همان خانه اول و سرچشمه مباحث یعنی کریدور شمال- جنوب برمیگردم. اگر ما در سالهای گذشته این کریدور را تکمیل کرده بودیم، یک شاخه از آن عملاً میتوانست از داخل ایران به سمت ترکیه و حتی به سمت غرب و کشورهای عربی حرکت کند؛ اما هیچکدام از این اتفاقات نیفتاد. با این حال، این کریدور هنوز برای روسها اهمیت دارد، به همین دلیل به دنبال سرمایهگذاری و مشارکت در قطعه باقیمانده این کریدور یعنی اتصال ریلی رشت- آستارا هستند.
اکنون کریدور شمال- جنوب برای روسها مزیت بهشمار میآید زیرا اگر به سمت غرب محدود شوند ناگزیر باید به سمت جنوب حرکت کنند. در نتیجه، یکی از موقعیتهای که ایران میتواند با آن بر تحولات منطقه قفقاز جنوبی تاثیرات جدی بگذارد تسریع در تکمیل کریدور شمال -جنوب است تا بتواند مسیرهای بدیل و جایگزین را به دیگر بازیگران معرفی کند.
علاوه بر این، همانگونه که اشاره کردید، روسها طرفدار جنگ ارمنستان و آذربایجان نبودند، اما در روند احداث کریدور هم ممانعتی به عمل نیاوردند و فقط به دنبال آن بودند که خطوط مواصلاتی بین کشورهای منطقه باز شود، اما اکنون شرایط متفاوت شده است. آنها همچنان متوجه تهدیدهای ناشی از توسعه نفوذ ناتو در منطقه هستند و دستکم در شرایط فعلی که در محدودیتهای تحریمی قرار دارند وجود این کریدور را به نفع خود میدانند.
البته ناگفته نماند برخلاف طرحی که باکو در برنامه دارد و ترکیه، اسرائیل، انگلیس و ناتو از آن حمایت میکنند، یعنی ایجاد کریدور بینالمللی با مسیرهای جادهای، ریلی، دریایی، هوایی و خطوط انتقال انرژی، روسیه به چنین قرائتی از کریدور اعتقاد ندارد و میگوید که فقط مسیرهای زمینی و ریلی میتوانند احداث شوند، بنابراین قرائت روسها از این کریدور با طرفهای دیگر هم متفاوت است.
علاوه بر این آذربایجان و حامیانش معتقدند که کنترل این کریدور باید در دست آنها و حامیانشان باشد که عملاً بهمعنای حضور ناتو در منطقه است؛ در حالی که روسها معتقدند که حاکمیت باید دست ارمنستان و کنترل و نظارت آن در دست روسیه باشد و فکر میکنند به این صورت میتوانند در مقابل ناتو و انتقال انرژی آذربایجان به اروپا مانع ایجاد کنند.
ترابران: ایران برای مقابله با حرکتهای آذربایجان و متحدانش و مانعآفرینی پیش پای آنها باید از چه ابزاری استفاده کند؟
واقعیت این است که همه ابزارها را نمیشود آشکارا بیان کرد و فقط درباره بخش محدودی از آنها میتوان صحبت کرد. علاوه بر تکمیل کریدور شمال- جنوب، یک راه دیگر آن است که ایران با روسیه درباره تهدیدات مشترک ناشی از کشیده شدن این کریدور مانند تشدید نفوذ ناتو در منطقه (جمهوری آذربایجان همواره خواهان پیوستن به ناتو بوده است)، تشدید نفوذ اسرائیل در منطقه، تشدید نفوذ پانترکیسم در منطقه (میتواند برای قفقاز شمالی چالشآفرین باشد) و انتقال انرژی از آذربایجان به اروپا وارد تعاملات گسترده دیپلماتیک و جدی شود و از رقم خوردن شرایطی که میتواند در آینده بهعنوان تهدید جدی علیه خودشان به کار رود، جلوگیری کنند.
در عین حال ایران باید دیپلماسی فعال در منطقه داشته باشد، زیرا احداث این کریدور علاوه بر اینکه به ایران آسیب میزند به گرجستان هم آسیب خواهد زد. در حال حاضر بخش زیادی از تعاملات ایران و آذربایجان از خاک گرجستان انجام میشود که با احداث کریدور زنگزور عملاً گرجستان حذف خواهد شد. در نتیجه ضرورت دارد که ایران اقدام به تعاملات دیپلماتیک گسترده با گرجستان کرده و مسیر ایران، ارمنستان و گرجستان را بهعنوان یک مسیر ترانزیتی و صادراتی جایگزین تکمیل و قطعی کند.
همچنین ایران میتواند بهمنظور تقویت حضور نظامی خود در منطقه، هم در جنوب ارمنستان و هم در مناطق مورد مناقشه که آذربایجان در جنگ دوم بر آنها مسلط شده، پایگاه نظامی بلندمدت ایجاد کند. اگر قرار باشد این مناطق در اختیار اسرائیلیها برای عملیات جاسوسی و اطلاعاتی و امنیتی علیه ایران باشد یا به مناطقی تبدیل شود که گروههای پانترکیستی در آنجا گسترش یابند، ایران باید قاطعیت نظامی و امنیتی به صراحت در این حوزه واکنش شان دهد و اعلام کند که با کسی تعارف ندارد.