اهمال در نهادینه کردن روابط دو و چندجانبه، ایران را مورد هجمه کریدوری قرار داد
یکی برای همه، همه علیه یکی!
در حالیکه سناریوهای مختلف از جمله برندسازی برای دالان زنگزور، یارگیری اسرائیل در حوزه سیاسی- فرهنگی- تاریخی در جمهوری آذربایجان و… همگی بخش کوچکی از پروژه توسعه 100 ساله آمریکا است، دولتمردان و سیاستگذاران ناآگاه ایران نسبت به مسائل استراتژیک بیداریشان را از خواب تشخیص نداده و در غفلت همه فرصتها را از کف دادهاند. در سایه همین خوابآلودگی، کشورهای همسایه با تشویق اردوگاهی آمریکا به ترانزیت از/به خودشان تمایل پیدا کردند و منشأ شکلگیری کریدورهای رقیب ایران شدند. به این صورت، اکنون ایران مورد هجمه و خطر انزوای ترانزیتی قرار گرفته است که نتیجه بحران 46 ساله و مذاکرات نهایی با آمریکا میتواند تاثیر شگرفی روی این موضوع داشته باشد.
دکتر پرویز باورصاد، استاد دانشگاه و کارشناس ترانزیت معتقد است: «جنگ 12 روزه اسرائیل با ایران و پردهبرداری از اهداف درازمدت آن کشور برای تحقق سرزمین موعود، موجب شد کشورهای منطقه به درست بودن سیاستها و استراتژیهای ایران در قبال اسرائیل پی ببرند؛ لذا مسئولان عالی سیاسی ایران باید حداکثر استفاده را از فضای مثبت ایجاد شده ببرند و فرصت چنین اتحادهای منطقهای امنیتی را از دست ندهند.»
🎙️ گفتوگو با دکتر پرویز باورصاد | استاد دانشگاه و کارشناس حملونقل
ترابران: به بهانه توافق صلح آذربایجان و ارمنستان با میانجیگری آمریکا و موافقت بر سر راهاندازی کریدور ترانزیتی ترامپ، بهتر است از نگاه شما، ابتدا کارنامه فعالیتهای دولتمردان ایرانی را برای رونق کریدورهای عبوری از کشورمان ارزیابی کنیم و ببینیم بهصورت تاریخی چه غفلتهایی در این حوزه داشتیم که اکنون شاهد شکلگیری و حتی رونق کریدورهای رقیب با راهگذرهای ایرانی هستیم؟
میدانید که ارض و خاک ایران بهعلل مختلف جغرافیایی اعم از دارا بودن گسترهای وسیع، خصوصیات متعدد، همجواری با دهها کشور و قرابت با هفت جمهوری استقلالیافته آسیای میانه و قفقاز، دو ابرقدرت اقتصادی تجاری فدراسیون روسیه و چین، راههای ارتباطی با اروپا و شاخ آفریقا، داشتن مسیرهای دالانی بیرقیب و بالفعل بهویژه در دنیای پس از فروپاشی شوروی و ظهور ابرقدرت اقتصادی- تجاری چین (از سال 1979) از نیمه دوم دهه 70 شمسی صاحب توانمندیهای طبیعی و اسمی بسیاری در حوزه ترانزیت بار خارجی شد؛ مخصوصا اینکه با توجه به مشکلات و چالشهای حملونقل زیربنایی و روبنایی کشورهای آسیای میانه و قفقاز در سالهای اولیه بعد از فروپاشی شوروی (1989)، ایران بهعنوان تنها پل تجارت بینالمللی، پروژههای عمرانی ریلی، جادهای، بندری و پایانههای مرزی جدیدی را بهمنظور کمک به آنها بنیان گذاشت.
با این حال، گسترش و توسعه کشورهای متقاضی و ارائهدهنده خدمات ترانزیتی، همواره تحت تاثیر روابط بینالمللی سیاسی - اقتصادی غرب و شرق و روابط متقاطع و پیچیده دولتها با هم و برهم است که از آن جمله میتوان به معاضدت آشکار، صریح و عملی آمریکا با ایران در توسعه کریدورهای ترانزیتی شمال-جنوب و شرق-غرب با وجود ظرفیتهای بسیار آن اشاره کرد. یک نمونه بارز این گزاره عبارت است از مخالفت آمریکا با خطوط نفت لوله از آسیای میانه و قفقاز به جزیره خارک در اوایل دهه 70 شمسی که با باطل کردن 7 درصد سهم ایران در نفت جمهوری آذربایجان در سال 1374 همراه بود و به انحراف و تاسیس همان خطوط نفتی بهاسم جیهان از ترکمنستان تا باکو و بعد دریای سیاه – ترکیه – اروپا – اسرائیل در نیمه دوم دهه 70 شمسی منجر شد.
مهمترین دلیل آمریکا برای این کار علاوه بر جلوگیری از افزایش پذیرش سیاسی و درآمدهای ارزی ایران، ممانعت از تسلط و افزایش نفوذ ایران در منطقه بود که از مهمترین اصول سیاست خارجی آمریکا در حوزه روسیه و شوروی جنوبی بعد از فروپاشی بلوک شرق است و امروزه هم بهوضوح دیده میشود.
با این حال، ایران با اطلاع کامل از سیاستهای دشمنی آمریکا با خود و رقابت درازمدت آن کشور با چین و روسیه و صرفاً مسرور از باز شدن فضای اقتصادی، تجاری و سیاسی با کشورهای متقاضی خدمات ترانزیت با همان زیربناهای کموبیش خود برنامهای جدی برای زیرساختهای ترانزیتی رقابتی خود نداشت؛ حتی با اینکه میدانست خدماتش کاملاً زیر ذرهبین آمریکا است؛ یعنی کشوری که در عمل به انحراف تقاضاهای ترانزیتی همسایگان از ایران مبادرت کرده است.
از غفلتهای دیگر ایران، میتوان به این اشاره کرد که متوجه عواقب اجرایی اهداف تقسیم دفتر مرکزی اکو در تهران با عشقآباد و متعاقب آن ایجاد نخستین خط رقیب ترانزیتی زمینی-دریایی خزری نبود. این دقیقاً دومین فرصتسوزی ترانزیتی ایران محسوب میشود. در بخش خطوله لوله گازی نیز میتوان به شکست پروژه صادرات گاز موسوم به «خط لوله گاز صلح 2010» ایران به پاکستان، خط لوله گاز به ترکیه و محروم ماندن از خط لوله گازی تاپی اشاره کرد که نشان میدهد وقتی رقبا وارد توافق و عمل سرمایهگذاری شوند، حداقل در درازمدت 25 ساله موجب محرومیت ما از مزیت اقتصاد نفتی و گازی میشود.
بدون شک، اگر مسیرهای دوگانه ریلی اقتصادیتر ایران ساخته میشدند، امروزه شاهد حضور آمرانه آمریکا بهعنوان رقیب و کشوری که بر نیازهای عرضه و تقاضای ترانزیت بار منطقهای و جهانی اشراف کامل دارد، نبودیم. همچنین پروژه جاده توسعه با 1200 کیلومتر خط ریلی و مگابندر فاو هرگز با وجود سه بندر همجوار با آبخور عمیق بسیار بزرگ یعنی عسلویه، ماهشهر و بندر امام و ظرفیتهای بالفعل بندری موجود عملیاتی نمیشد. این یکی دیگر از غفلتهای دولتهای ناآگاه نسبت به مسائل استراتژیک ایران است که موجب شد ساخت حلقههای مفقوده راهآهن عسلویه – ماهشهر، راهآهن محوری غرب ایران به شهر مرزی رازی و همچنین پروژه راهآهن تبریز- نوردوز در اولویت قرار نگیرد.
از 30 سال گذشته به اندازهای به پروژه راهآهن تبریز – نوردوز بیاعتنایی شد که حالا در اثر استفاده بهینه ترکیه از تحت فشار قرار گرفتن ایران، مقوله دالان زنگزور را مطرح و با وقاحت تمام نیاز صریح جامعه ترکیه را به تبریز چاشنی این ماجرا کرده تا بهانهای برای تسلط بر راهآهن قارص – نخجوان داشته باشد. این ماجرا قطعاً با چراغ سبز آمریکا و کشمکشی که با روسیه برای راهیابی به دالان غربی- شرقی دارد، شکل گرفته و بدونشک به حضور ایالات متحده در همسایگی روسیه و ایران ختم نشده و تا مرزهای چین در افغانستان و بستن یکی از گلوگاههای چین و دالان تاریخی شمالی ایران به اروپا (که از زمان عهدنامه گلستان رسمیت داشته است) پیش خواهد رفت.
خلاصه اینکه ما از بدو تاسیس کریدورهای ایران در نیمه دوم دهه 70، اهمال بسیار داشتیم و این فرصتها را از نظر روابط دو و چندجانبه نهادینه نکردیم تا اکنون به این اندازه مورد هجمه و خطر قرار نگیریم. متاسفانه سرنوشت تجارت خارجی کشورمان از یک طرف تحت تاثیر دالانهای متزلزل از زمان عثمانی در مرزهای بازرگان-رازی تا استانبول و از طرف دیگر، با تبدیل زنگزور به دالان ترامپ، در کل مبهم و تابع شرایط کلان سیاسی – امنیتی جمهوری اسلامی و آمریکا و اروپا است.
یکی دیگر از غفلتهای دیرینه ایران در حوزه ترانزیت و فعالیت کریدوری، نبود ساختار و متولی سازمانی برای فروش خدمات خارجی در زمینه حملونقلی است؛ در واقع بازیگران این عرصه به علت تشتت سازمانی آنقدر در تجارت خارجی ایران ناهماهنگ عمل میکنند که مشتریان خارجی ترانزیت ایران مرتباً درگیر حلوفصل مسائل و مشکلات خود با دستگاههای بازیگر داخلی هستند.
در کل، باید بگویم که این غفلتها به دلایلی اعم از ضعف مدیریت، فقدان برنامه ترمیم و بهسازی خطوط ریلی در کوتاه کردن مسیر، عدم توجه به لزوم دو خطهسازی راهآهنهای شریانی در مسیرهای جنوبی – شمالی و شرقی -غربی، تامین لکوموتیو و واگنهای نو و مناسب، غفلت از ایجاد شرکتهای چندجانبه تجهیزات ریلی مشترک با مشتریان آسیای میانه و قفقاز و همچنین غفلت مفرط در راهاندازی و تمهیدات جدید قطارهای دربستی و دوطبقه باری و مقوله قانون حملونقل ترکیبی بارنامه یکسره بینالمللی ایجاد شده است.
در سایه همین غفلتها و خواب گران تصمیمگیران ایران، کشورهای همسایه از ظرفیتهای ترانزیتی معادل و حتی نامعادل با ایران آگاه شدند و با تشویق آمریکا به مقوله ترانزیت از/ به خاک خودشان تمایل پیدا کردند. نظیر این تشویق در انحراف بازار تقاضای ترانزیت اروپا – افغانستان از مرزهای بازرگان ایران به استفاده از گذرگاه ترکمنستان - خزر- باکو اشاره کرد. نمونه دیگر آن، شروع پروژه دالان مشترک ترانزیت دریایی - ریلی هند با عبور از حوزه عربی خلیجفارس و رسیدن به فاو، سپس ترکیه و در آخر اروپا است که سالها پس از تعلل ایران در ساخت و توسعه محور غرب از عسلویه تا مرز نوردوز و رازی رقم خورد.
ترابران: به نظر میرسد که ایران از مسیرهای کریدورهای بینالمللی در حال حذف شدن است، اما عدهای همچنان بر این باورند که قابل حذف شدن نیستیم، دیدگاه شما در این باره چیست؟
ببینید اگر بهصورت تاریخی به این موضوع نگاه بیندازیم، میبینیم که در دنیای واقعی بعد از جنگ جهانی دوم، با گروهبندیهای سیاسی و اقتصادی نظیر پیمانهای ورشو، ناتو، G7 و G20 فعالیتهای ترانزیتی و رونق دالانهای مبادلهای نیز تحتالشعاع رقابتهای قطبی جهانی قرار گرفته است؛ بنابراین دالانهای ترانزیتی تجاری ضمن دارا بودن ماهیت و زمینههای مختلف فنی، تکنولوژیکی، تجاری، اقتصادی، سازماندهی، سیاسی و امنیتی و… در مقیاسهای کلان حکمرانی جهانی قرار میگیرند. این ماجرا شامل ایران بهعنوان یک کشور قرارگرفته در چهارراه جهانی هم میشود، بنابراین به لحاظ شرایط همجواری با بعضی از کشورهای همسایه و برتری مطلق در بعضی دالانها، امکان حذف ما وجود ندارد.
فراموش نکنید که در زمینه امکان ارائه خدمات در دالانهای تجاری، نقش دسترسی جغرافیای مناسبتر به پسکرانههای خارجی بنادر جنوبی کشور نظیر دسترسی به مرزهای افغانستان و آسیای میانه و منطقه قفقاز بهویژه از نظر صرفه زمانی و هزینهای قابل کتمان نیست! با این حال، تا زمانی که روابطمان با آمریکا تیره است، هرگز به اهداف معقول خود در ترانزیت بار جهانی نخواهیم رسید، زیرا کشورهای همسایه ما از یاران سیاسی امنیتی آمریکا محسوب میشوند و کمترین استقلال سیاسی را دارند.
ترابران: ارتباط این مدل خفگی کریدوری با تحریم چگونه است؟ آیا اگر ایران در این زمینه پویاتر رفتار میکرد، میتوانست بخشی از تاثیرات منفی و فلجکننده تحریمها را خنثی کند؟
ابتدا باید بگویم که خفگی کریدوری یکی از دهها اهرم فشاری است که آمریکا بعد از فروپاشی شوروی سابق، بهعلت بیم از بسط نفوذ سیاسی و قلمرویی ایران طراحی و اجرایی کرده که طرح و ساخت دالان زنگزور یا همان دالان ترامپ یکی از ابزارهای آمریکا برای نیل به چنین اهدافش است. من معتقدم که این دالان غیرعملیاتی است و ظهور و رشد آن به دهها کنش و واکنش بعدی بین روسیه و آمریکا در منطقه و هر کدام از آنها با اروپا وابسته است. همچنین بحران زیرخاکستر ترکیه، اسرائیل و پاکستان و ثبات اسرائیل از طریق دکترین نیل تا فرات، پیمان ابراهیم و کریدور داوود تابعی از مقاومت یا مذاکره ایران با آمریکا است که همچنان در سایهای از ابهام قرار دارد. با این حال، ایران به لحاظ داشتن ظرفیتهای بالقوه و بافعل کریدوری داخلی و پیرامونی، آمریکا را بر آن داشته تا علاوه بر ایجاد خفگیهای سیاسی از لبنان تا کشور عراق و عربستان، امارات، خلیجفارس، افغانستان، آذربایجان و ترکیه، خفگی ارزی 46 ساله، خفگی بانکی و تجاری، خفگی فروش نفت و گاز و تحریمهای بنادر و کشتیرانیهای ملی نفتی و باری، خفگی کریدوری ایران را هم از طریق دالان زنگزور در برنامه خود قرار دهد. البته هر دوی این دالانها اما و اگرهای بسیاری در روسیه و منطقه دارند و بعید است روسیه حضور نظامی آمریکا را در جوار مرزها و حوزه نفوذش بپذیرد.
ترابران: بر اساس سخنان شما، آمریکا سالهاست که به دنبال خلع ایران از سلاحی به نام قدرت ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی است و پازلی را برنامهریزی کرده که با راهاندازی کریدور زنگزور پس از کلید خوردن «راه توسعه»، راهگذر لاجورد، کریدور میانی، کریدور آیمک، کریدور CPEC، کریدور داوود و… تکههای مختلف آن در حال تکمیل شدن است. حالا راه چاره ایران در برابر چنین سناریویی چیست؟
ابتدا باید به این موضوع آگاه باشیم که ظهور دالان زنگزور به لحاظ ویژگیهای جغرافیای، سیاسی و نظامی، همجواری کامل با حوزه نفوذ روسیه و جمهوریهای استقلالیافته نفت و گازی در دو سوی خزر و پتانسیلهای نقشآفرین مهم آن برای جایگزینی دالان غربی-شرقی اروپا به جای مسیر سنتی ایران به آسیای میانه، تعاملات مناقشهای یارگیری اسرائیل در حوزه سیاسی، فرهنگی تاریخی در جمهوری آذربایجان و… همگی بخش کوچکی از سناریوهای پروژه توسعه 100 ساله آمریکا است و در واقع معبری برای اهداف منطقهای و بینالمللی قدیمی رقابت و تسلط آمریکا برای حضور در غرب چین و همجواری با منطقه استراتژیک ذخائر 1000 ساله معادن و انرژی دنیا موسوم به هارتلند محسوب میشود.
پس ایران برای کاهش پیامدهای منفی مناقشه سه جانبه آمریکا، روسیه و چین در وهله اول باید این مشکل جدید را به انواع مسائل جزئیتر تفکیک کند. سپس با استفاده از اهرمهای قوی خودش برای هر بحران و تهدیدات از جانب هر بازیگر معاند نظیر آذربایجان، ترکیه، آمریکا، اروپا و اسرائیل، استراتژیهای خاصی اتخاذ و بر اساس آنها عمل کند.
در این خصوص به نظر میرسد که دست جمهوری اسلامی ایران نیز از لحاظ مالکیت مطلق بر کریدورهای جنوبی – شمالی و اهمیت آنها برای تجارت با جنوب دنیا و شرق دور خالی نیست.
در این رابطه باید گفت که وقایع پس از جنگ 12 روزه اسرائیل با ایران همچنین حمله آن کشور به قطر و پردهبرداری اسرائیل از اهداف درازمدت سرزمین موعود خود (از نیل تا فرات در قالبهای عملیاتی از کشورهای عربی حتی ترکیه و پاکستان بهعنوان بخشهای غیرقابل تفکیک از طرح) موجب اذعان کشورهای منطقه به درست بودن استراتژیهای ایران در قبال اسرائیل مهاجم و جنگطلب در خاورمیانه شده و ماهیت مشکلات و مناقشات دیرینه با ایران را نمایانتر ساخته است؛ بنابراین مسئولان عالی سیاسی ایران باید از فضای مثبت ایجاد شده با درایت، حداکثر استفاده را در چنین اتحادهای منطقهای امنیتی از دست ندهند.
ترابران: آینده ایران را از نظر نقشآفرینی در زنجیره تامین جهانی و منطقهای و رقابت کریدوری چگونه میبینید؟ امیدی وجود دارد؟
بله وجود دارد! نتیجه بحران 46 ساله و مذاکرات نهایی ما با آمریکا بسیار موثر است. بنابراین باید منتظر آنها ماند.


