نبرد نظامی میان ایران و اسرائیل، تنها یک منازعه منطقهای نیست؛ لرزهای است بر ستونهای طرح کلان چین برای گسترش نفوذ اقتصادی در غرب آسیا
این گزارش ترجمهای است از مقالهای تحلیلی به نام «بررسی تأثیر درگیری نظامی اسرائیل و ایران بر طرح کمربند و جاده چین» که در سایت SpecialEurasia منتشر شده است. در این مقاله، به دقت به پیامدهای سیاسی و اقتصادی تنشهای اخیر در خاورمیانه بر طرحهای بزرگ چین، بهویژه پروژه کمربند و جاده، پرداخته شده است. این گزارش تلاش میکند روشن کند چگونه این تحولات نظامی ممکن است مسیرهای همکاری و نفوذ چین در منطقه را دچار تغییر کند.
با توجه به اهمیت روزافزون چین در معادلات منطقهای و جهانی، این گزارش به بررسی تأثیر مستقیم و غیرمستقیم این نبرد بر منافع چین در منطقه میپردازد. در این چارچوب، توجه ویژهای به اختلالاتی که در سرمایهگذاریهای انرژی، مسیرهای لجستیکی و موقعیت ژئوپلیتیکی پکن به وجود آمده، شده است.
این گزارش به تحلیل پیامدهای راهبردی نبرد اسرائیل و ایران بر منافع منطقهای چین میپردازد، با تمرکز بر اختلالات وارد شده به سرمایهگذاریهای انرژی، لجستیکی و ژئوپلیتیکی پکن. همچنین پیامدهای اعلام قصد اسرائیل برای هدف قرار دادن پاکستان در صورت شکست ایران را بررسی کرده و تهدید احتمالی این موضوع برای طرح کمربند و جاده (BRI) چین را برجسته میسازد. افزون بر این، گزارش به بررسی چگونگی هماهنگی این درگیری و حملات اخیر آمریکا به خاک ایران با هدف گستردهتر واشنگتن برای مهار نفوذ پکن در گذرگاههای هند-آرام و اوراسیا میپردازد.
از جمله نکات کلیدی که در این گزارش به آن پرداخته شده:
نبرد جاری اسرائیل و ایران منافع راهبردی چین را به شدت تهدید میکند، زیرا واردات انرژی و مسیرهای لجستیکی زمینی این کشور را به خطر میاندازد.
قصد اسرائیل برای هدف قرار دادن پاکستان پس از شکست احتمالی ایران، میتواند به شدت محور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) را ناپایدار کند و دسترسی چین به بازارهای آسیای میانه را مختل سازد.
این درگیری در راستای اهداف گستردهتر آمریکا برای مهار نفوذ منطقهای پکن و تضعیف همکاریها و استقلال لجستیکی چین قرار دارد.
پیشزمینه اطلاعاتی؛ درگیری اسرائیل و ایران
در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، اسرائیل یک عملیات هوایی غافلگیرانه علیه چندین تأسیسات نظامی و هستهای ایران آغاز کرد و مدعی شد تهران در آستانه دستیابی به توان هستهای است. ایران در پاسخ با صدها راکت و پهپاد به اسرائیل حمله کرد. این حملات اولیه در روزهای بعد به درگیری طولانیمدت تبدیل شد.
در ۲۱ ژوئن ۲۰۲۵، دونالد ترامپ اعلام کرد که ارتش آمریکا حملات هوایی هماهنگی به سه سایت هستهای اصلی ایران (فوردو، نطنز و اصفهان) انجام داده است. تهران در پاسخ، به پایگاه هوایی آمریکا در قطر موشک شلیک کرد که بدون تلفات بود. ترامپ خواستار کاهش تنش شد.
در ۲۳ ژوئن، ترامپ اعلام کرد آتشبس بین اسرائیل و ایران برقرار شده و طرفین نباید آن را نقض کنند. ۱۲ ساعت بعد، نیروهای اسرائیلی از ادامه درگیری دست کشیدند.
روابط چین و ایران؛ زمینه راهبردی
در ۲۴ ژوئن ۲۰۲۰، چین و ایران توافقنامه همکاری راهبردی ۲۵ سالهای را در پکن امضا کردند. بر اساس این قرارداد، چین متعهد شد حدود ۴۰۰ میلیارد دلار در اقتصاد ایران سرمایهگذاری کند و در مقابل، ایران تامین نفت پایدار و با تخفیف قابل توجهی را برای چین تضمین کرد. این توافق پس از تحریمهای بینالمللی بر بخش هیدروکربنی ایران اهمیت بیشتری یافت و چین به اصلیترین خریدار نفت ایران بدل شد.
ایران و چین همچنین در سازمان همکاری شانگهای (SCO) و گروه بریکس همکاریهای چندجانبهای دارند. در سال ۲۰۲۲، تهران موافقت کرد کنسولگری چین در بندرعباس تأسیس شود؛ بندر مهمی در استان هرمزگان که کانون همکاریهای دریایی و کشتیسازی دو کشور است.
افزون بر این، حضور چینیها در جنوب ایران، بهویژه در جزیره قشم که بسیاری از آنها در آنجا سکونت و کسبوکار دارند، نشاندهنده گسترش نفوذ چین در خلیج فارس است. ایران نیز دفاتر کنسولی در شانگهای، گوانگژو و هنگکنگ دارد تا روابط دو جانبه را تسهیل کند.
چین و ایران چند پروژه زیرساختی مهم را به پایان رساندهاند، از جمله «پل فارسی» که جزیره قشم را به سرزمین اصلی ایران متصل میکند و راهآهن باری که شیآن چین را به بندر خشک آپرین در نزدیکی تهران مرتبط میسازد. این پروژهها نمادی از تلاشهای چین برای تحکیم کریدورهای زمینی است که شرق آسیا را به خاورمیانه تحت ابتکار کمربند و جاده متصل میکند.
ارزیابی ژئوپلیتیکی
تهران بزرگترین شریک تجاری چین در خاورمیانه است و تقریباً نیمی از نفت وارداتی پکن را تامین میکند. برای حفظ این دسترسی، چین به طور مستمر تحریمهای غرب را دور زده است. واحد پول یوآن چین در اکثر معاملات استفاده میشود و گزارشهایی از معاملات تهاتری و مبادلات طلا نیز وجود دارد که بر سلطه دلار آمریکا در تجارت دوجانبه تأثیر گذاشته است.
با این حال، این رابطه حساس انرژی در معرض بیثباتی منطقهای است. هر گونه تلاش ایران برای بستن تنگه هرمز نه تنها صادرات خود ایران را مختل میکند، بلکه واردات چین از منابع دیگر نفت و گاز خلیج فارس را نیز به خطر میاندازد. عربستان سعودی، دومین منبع نفت چین، و قطر و امارات که تامینکنندگان گاز هستند، همگی برای حمل دریایی به شرق آسیا به عبور امن از تنگه هرمز وابستهاند.
تنشهای منطقهای میتواند دریای سرخ را نیز به نقطه بحران تبدیل کند. در صورت مداخله نظامی حوثیها در هماهنگی با ایران، امنیت دریانوردی در تنگه بابالمندب و مسیرهای اطراف به شدت آسیب خواهد دید. این موضوع تأثیر منفی بر خطوط حملونقل بینالمللی خواهد داشت. در جریان درگیری غزه، کشتیهای چینی در دریای سرخ از حمایت حوثیها برخوردار بودند، در حالی که کشتیهای آمریکایی و انگلیسی بارها هدف حمله قرار گرفتند.
با توجه به آسیبپذیری راهبردی مسیرهای دریایی، پکن و تهران به سمت ایجاد یک کریدور حملونقل زمینی با هدف حفظ تداوم تجارت و کاهش وابستگی به تنگه مالاکا، گلوگاهی که عمدتاً تحت نفوذ استراتژیک ایالات متحده در مواقع بحرانی است، حرکت کردهاند. این زیرساخت پس از احیای سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ با هدف کاهش صادرات نفت ایران از ۱.۵ میلیون بشکه در روز به صفر، اهمیت راهبردی بیشتری پیدا کرد.
با این حال، سودمندی این کریدور منوط به ثبات منطقهای است. اگر ایران درگیر یک رویارویی نظامی مستقیم، به ویژه با مشارکت رژیم صهیونسیتی یا ایالات متحده، شود، حملات ناشی از آن به زیرساختهای نفت و گاز آن احتمالاً تأثیر این کریدور را کاهش خواهد داد.
همچنین، افزایش تنشها در منطقه خلیج فارس تهدید جدی برای پکن محسوب میشود، زیرا چین در آن منافع اقتصادی گستردهای دارد و به واردات انرژی از آن وابسته است.
اظهارات اخیر رهبران اسرائیل نشان میدهد عملیات نظامی ممکن است به ایران محدود نماند و پاکستان نیز پس از شکست احتمالی ایران هدف قرار گیرد. این موضوع اهمیت حیاتی برای چین دارد، زیرا پاکستان میزبان کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) و بندر استراتژیک گوادر است.
بیثباتی در پاکستان، سرمایهگذاریهای راهبردی چین را به شدت تضعیف کرده و پیوندهای لجستیکی حیاتی را مختل میکند. علاوه بر این، چنین بیثباتی در سراسر آسیای مرکزی نیز تأثیرگذار خواهد شد. کشورهایی مانند قزاقستان، ازبکستان و ترکمنستان برای دسترسی به بازارهای جهانی به کریدورهای حملونقل و تجارت از طریق ایران و پاکستان وابسته هستند. اگر هر دو کشور ناامن شوند، چین با انزوای منطقهای در غرب مرزهای خود و فروپاشی محور لجستیکی غربی خود مواجه خواهد شد.
در واقع از منظر راهبردی، اقدام نظامی اسرائیل علیه ایران و احتمالاً پاکستان با اهداف دیرینه ایالات متحده برای محدود کردن گسترش ژئوپلیتیکی چین همسو است که این طرح با حذف شرکای کلیدی منطقهای پکن در حرکت یه سمت غرب امکانپذیر خواهد بود. با تهدید کریدورهای زمینی و جایگزینهای دریایی مانند تنگه مالاکا و عمدتاً تحت نفوذ ایالات متحده، استقلال راهبردی چین در هر دو حوزه لجستیک و تأمین انرژی به شدت به خطر خواهد افتاد.
چنین تحولاتی در راستای کریدور پیشنهادی هند-خاورمیانه-اروپا است که اسرائیل را به عنوان یک قطب راهبردی کلیدی در طول مسیر قرار میدهد. همچنین، چین با خطر از دست دادن اعتبار دیپلماتیک خود مواجه است که با میانجیگری موفقیتآمیز در عادیسازی روابط بین عربستان سعودی و ایران به دست آورده بود.
نبرد اسرائیل و ایران تنها منافع ملی اسرائیل را دنبال نمیکند بلکه اهداف ژئوپلیتیکی آمریکا را نیز با تضعیف ساختارهای منطقهای تحت حمایت چین پیش میبرد.گسترش احتمالی خصومتها به پاکستان، جهشی بزرگ است که میتواند استراتژی قارهای پکن را خرد کند و اتصال آن در آسیای میانه را تضعیف نماید.
بیثبات کردن ایران و پاکستان — دو مسیر کلیدی در طرح کمربند و جاده — چین را در غرب سینکیانگ بهشدت آسیبپذیر کرده و خطوط تامین انرژیاش را در معرض کنترل دشمنان قرار میدهد.