از غیبت در گفتمان ملی تا ازخودبیگانگی صنفی: نقد انفعال نهادها در ساختار قدرت
انتشار مصاحبه مصطفی سمساریلر، یک بار دیگر سکوت و انفعال کانون دریانوردان خبره را در برابر بحرانهای صنفی و ملی به پرسش میکشد. نقدی بر فرسایش نهادی و از دسترفتن مشروعیت اجتماعی در سایه کوتهنگری مدیریتی. سکوتی که از منظر جامعهشناسی سیاسی، شکل پنهانی از همدستی منفعلانه با وضعیت موجود است.
محمد وافری | مدرس دانشگاه دریایی هلند
انتشار مصاحبه مصطفی سمساریلر، رئیس هیأتمدیره انجمن صنفی شرکتهای حملونقل بینالمللی ایران، در ترابران یک بار دیگر ضرورت بازخوانی عواقب انفعال اجتماعی بیش از یک دهه نهادهای صنفی دریانوردی را یادآور میشود. در سالهای اخیر، در حالی که جامعه دریایی کشور با چالشهای پیچیدهای در حوزه جایگاه حرفهای، اقلیتسالاری و برکناری نخبگان، همچنین امنیت شغلی در سایه تحریمهای اقتصادی و سیاسی روزافزون مواجه بوده، سکوت و انفعال برخی نهادهای صنفی بیش از پیش به چشم میآید. کانون دریانوردان خبره ـ نهادی که میتوانست و باید صدای آگاه و مستقل دریانوردان در عرصه سیاستگذاریهای ملی باشد ـ در بزنگاههای سرنوشتساز، به حاشیه رانده شد و عملاً از ایفای نقش تاریخی خود بازماند. نقشی که میتوانست مشارکتهای اجتماعی دریانوردان را بهعنوان بخشی از جامعه متخصص ایرانی ارتقا دهد و از شیئیتیافتگی اجتماعی رهایی ببخشد.
اکنون زمان آن فرا رسیده است که بیکنشی و فرسایش نهادی در سایه کوتهنگری و دستیازیهای مدیران سیاسی کشتیرانیها مورد بازخوانی قرار گیرد. باید اذعان داشت که مقایسه رفتار و رویکرد کانون با نهادهای مشابه، انجمنهای صنفی مستقل غیر دریانوردی مؤثر و اتحادیههای کارگری در کنار گسترش روایتهای انتقادی، نشان میدهد چگونه «غیبت کانون در گفتمان ملی» به تدریج به فرسایش سرمایه اجتماعی و تضعیف شأن حرفهای دریانوردان منجر شده است.
این یادداشت، تلاشی است برای یادآوری این حقیقت ساده اما بنیادین: صنف بدون موضع، دیر یا زود از معنا تهی میشود. بازگشت به ارزشهای ملی، شفافیت در عملکرد و پیوند با جامعه دریایی تنها راه احیای اعتبار و اثرگذاری کانون دریانوردان خبره است.
مصاحبه مصطفی سمساریلر نمونهای درست و واقعی از پراگماتیسم انتقادی در گفتوگوی اجتماعی است. ساختاری ساده دارد، اما حامل پیامی عمیق و چندلایه است؛ یعنی نه ایدئولوژیک است، نه منفعل، بلکه بر «واقعیتهای عملی» و «کارکرد اجتماعی نهادها» تمرکز دارد.
در پس لحن او نوعی «ناامیدی هوشیار» از ساختار دولتی و در عین حال «باور به ضرورت بیداری صنفی» نهفته است:
۱. سخن از زبان تجربه و حقیقت بیان میشود، نه از موضع شعار.
۲. نقدها بر پایه تجربه شخصی و مثالهای عینی استوار است، نه بر تحلیل تئوریک صرف.
۳. گفتار از خشم کور و نفی مطلق پرهیز میکند و در پایان، با تلخی اما با دعوت به بیداری و حفظ گفتمان اجتماعی ختم میشود: «باید گفت، باید نق زد…».
۴. نکته محوری در آن، تطابق با واقعیت روانی جامعه است: گفتار بهگونهای طراحی شده که خواننده را میان دو حس «ناامیدی از ساختار» و «احساس مسئولیت فردی برای اصلاح» معلق نگه دارد. این معلقسازی آگاهانه، همان نقطه اثرگذاری عمیق مصاحبه است که میتوان آن را «تنشسازنده» (constructive tension) نامید.
نمونههای مشابه را میتوان در گفتوگوهای اجتماعی در کشورهای مختلف یافت. در ژاپن، اتحادیه دریایی «All Japan Seamen’s Union» با انتشار گزارشهای انتقادی، توانست سیاستهای حملونقل را از مسیر ایدئولوژیک به مسیر تخصصی و اخلاقی بازگرداند.
اگر مصاحبه آقای سمساریلر، بهعنوان صدایی معتبر و خبره در عرصه حملونقل، را بهعنوان گزارشی از وضعیت روانی جامعه حرفهای در کنار عملکرد کانون دریانوردان خبره ایران بگذاریم، ناگزیر باید گفت: سکوت و خاموشی این کانون در برابر بحرانهای آشکار ملی و صنفی، نوعی غیبت در بزنگاه تاریخی است؛ یعنی نادیدهگرفتن مسئولیت تاریخی. چنین سکوتی صرفاً بیعملی نیست؛ بلکه به تعبیر جامعهشناسی سیاسی، شکل پنهانی از همدستی منفعلانه با وضعیت موجود است. در واقع مفهومی از منظر وجدان اخلاقی و اجتماعی که پیر بوردیو از آن بهعنوان «سکوت همدستانه» (complicit silence) یاد میکند.
دریانوردی؛ فراتر از یک شغل، بخشی از هویت ملی
دریانوردی در ایران صرفاً یک شغل فنی نیست. در واقع بخشی از هویت تمدن ایرانی است، پیوندی میان حافظه تاریخی و آینده اقتصادی کشور. در جهانی که بیش از ۸۰٪ تجارت کالا از طریق دریا انجام میشود، جایگاه ایران در مسیرهای ترانزیتی و ژئوپلیتیک خلیج فارس، دریای عمان و دریای خزر، نه تنها اقتصادی بلکه امنیتی و فرهنگی است.
از اینرو کانون دریانوردان خبره، نهادی ملی است نه صرفاً صنفی. وقتی چنین نهادی در برابر بحرانهای مدیریتی و اقتصادی حوزه دریا که ریشههای آشکار سیاسی دارند سکوت کند، در واقع بخشی از حافظه و صدای ملی خاموش میشود. این دقیقاً همان چیزی است که سمساریلر در نقد انجمنها بیان کرد: «ساختارها مجازند، اما بیاثر… چون صدایشان در تصمیمسازی شنیده نمیشود…»
اما در مورد کانون دریانوردان، وضعیت حتی فراتر از این است. اینجا سکوت از درون میآید، نه بهدلیل سانسور بیرونی. این سکوت درونی نشانه زوال درونی نهاد است، همان پدیدهای که در مطالعات جامعه مدنی با عنوان «فرسودگی نهادی» شناخته میشود.
کانونی با عنوان «دریانوردان خبره»، مشروعیت خود را از دو منبع میگیرد: نخست، دانش و تخصص فنی؛ دوم، وظیفه ذاتی که اعتلای دریانوردی در جهت منافع ملی و دفاع از منافع صنفی است. اگر دومی حذف شود، کانون به باشگاهی مجاز اما بیاثر تبدیل میشود. تصویری که سمساریلر از انجمنهای بیصدا ترسیم میکند! در این حالت مشروعیت نهادی از «اعتماد اجتماعی» به «مجوز اداری» تنزل مییابد و هرگاه صنف از گفتن حقیقت بترسد، قدرت تصمیمسازی از آن گرفته میشود و «تخصص» به «تابعیت» بدل میگردد. بیموضعی چنین صنفی، معادل انزواست و در صنعتی بینالمللی چون دریانوردی، انزوا به معنای حذف از جریان دانش و استانداردهای جهانی است.
فلسفه وجودی کانون؛ پل میان دانش و گفتمان جهانی
در حالی که فلسفه وجودی کانون دریانوردان خبره باید چیزی دیگر باشد: ایجاد پل گفتوگو میان دانش فنی و استانداردهای دریانوردی ایران و نهادهای بینالمللی دریایی مانند سازمان جهانی دریانوردی، شورای بینالمللی کشتیرانی بالتیک و یا اتحادیه بینالمللی کارگران حملونقل از طریق ایجاد سازمانهای مستقل دریانوردی منطقهای.
یادآوری میکنم که وظیفه کانون نه تقابل سیاسی، بلکه پیشبرد گفتمان حرفهای، ارتقای استانداردها و برانگیختن حس مسئولیت ملی است. همانگونه که در کشورهای اسکاندیناوی، «کانون دریانوردان نروژ» و دیگر نهادهای مشابه در ساختار اجتماعی و حرفهای کشورهای پیشرو توانسته با حفظ استقلال صنفی، همزمان منافع ملی و شغلی را در توازن نگاه دارد. در پایان باید یادآوری کرد: فلسفه تشکیل «کانون دریانوردان خبره» تداوم همان روح دریانوردی ایرانی است. روحی که از زمان ناخدایان هرمز و سیراف تا امروز، پیوند ایران را با جهان ممکن ساخته است.
اگر امروز این کانون خاموش بماند، نه تنها صنف، که بخشی از حافظه دریا در فرهنگ ایرانی نیز خاموش خواهد شد. آیا میتوان امید داشت بیرق بر زمینافتاده کانونی، که در انزوای ژئوپلیتیک کنونی بیش از هر زمان دیگری نیاز به احیای آن میرود، را به دست آیندگان این مرز و بوم سپرد.