در جوامع معاصر، تشکلهای صنفی تخصصی یکی از مهمترین سازوکارهای نهادمند برای تحقق مشارکت حرفهای، تنظیم روابط کار و صیانت از کرامت شغلی به شمار میآیند. در صنعت دریانوردی ـ بهمثابه حوزهای فراملی، پرخطر و بهشدت وابسته به استانداردهای ایمنی و حقوق کار ـ اهمیت این تشکلها دوچندان است. تجربه جهانی نشان میدهد که بدون نهادهای صنفی مستقل، تخصصمحور و پاسخگو به اعضا، نه ایمنی دریانوردی تضمین میشود و نه حقوق شغلی دریانوردان از سطح توصیههای اداری فراتر میرود.
کنوانسیونهای کار دریایی، بهویژه آنچه در چارچوب کنوانسیون کار دریایی (MLC 2006) و اسناد مکمل سازمان بینالمللی کار (ILO) مورد تأکید قرار گرفته، بهصراحت بر حق دریانوردان برای تشکلیابی، مذاکره جمعی، مشارکت در تنظیم قراردادهای کار و نظارت بر شرایط اشتغال دلالت دارد. در این اسناد، تشکلهای صنفی نه بهعنوان نهادهای تزئینی، بلکه بهمثابه یکی از اضلاع اصلی مثلث «دولت، کارفرما و نیروی کار» تعریف میشوند؛ اضلاعی که فقدان یا تضعیف هر یک، توازن روابط کار را به سود قدرتهای مسلط برهم میزند.
با این حال، فاصله میان نصّ کنوانسیونها و واقعیتهای اجرایی، در بسیاری از کشورها ـ از جمله ایران ـ همچنان چشمگیر است. اگرچه در سطح رسمی، از الحاق به کنوانسیونهای کار دریایی و بهروزرسانی مقررات سخن گفته میشود، اما در عمل، تنظیم مفاد قراردادهای کار دریانوردان اغلب نه حاصل مذاکره آزاد و برابر تشکلهای صنفی مستقل، بلکه نتیجه فرآیندی است که در آن کارفرمایان و مدیران دولتی نقشی تعیینکننده و بیرقیب دارند؛ فرآیندی که بیش از آنکه به «مذاکره جمعی» شباهت داشته باشد، به ابلاغ و تأیید متون از پیش تنظیمشده نزدیک است.
از منظر جامعهشناسی صنفی، این وضعیت نشاندهنده نوعی شبهنهادگرایی است؛ وضعیتی که در آن، تشکلها به رسمیت شناخته میشوند، اما استقلال کارکردی آنها در تصمیمسازیهای کلان، بهویژه در حوزه قراردادهای کار، محدود میماند. درست در چنین بستری است که ضرورت توسعه و بازسازی تشکلهای صنفی تخصصی دریانوردیِ مستقل معنا پیدا میکند؛ تشکلهایی که بتوانند از سطح نمادین عبور کرده و به بازیگرانی واقعی در دفاع از حقوق صنفی، تنظیم روابط کار و تحقق استانداردهای بینالمللی بدل شوند.
برای نگارنده که از نزدیک توفیق سالها همکاری و کنش با کاپیتان توفیق صدر موسوی را داشته است درگذشت این پیشکسوت پیشرو را میتوان فراتر از یک فقدان فردی، بهمثابه لحظهای نمادین در تاریخ شکلگیری و تطور نهادهای صنفی تخصصی در صنعت دریانوردی ایران ارزیابی کرد.کنش او و همنسلانش را باید در چارچوب تلاشهای خودجوش صنفی برای نهادینهسازی کنش جمعی حرفهای در شرایطی تحلیل کرد که ساختار قدرت سیاسی و اداری، ظرفیت محدودی برای بهرسمیت شناختن تشکلهای مستقل مردمی قائل بود. در دو دههی نخست پس از انقلاب، دریانوردان ـ بهعنوان یک صنف تخصصی با پیوندهای مستقیم به اقتصاد جهانی، ایمنی شغلی و حقوق کار بینالملل ـ با نوعی خلأ نهادی مواجه بودند؛ خلأیی که در آن، مطالبات صنفی نه از مسیر گفتوگوی نهادمند، بلکه اغلب از طریق سازوکارهای غیرشفاف یا فردمحور پیگیری میشد. در چنین بستری، «داشتن یک تشکل تخصصی صنفی دریانوردی» بیش از آنکه یک امکان حقوقی تثبیتشده باشد، به آرزویی جمعی بدل شده بود.

با توجه به قرارداهای استخدامی دریانوردان و محدودیت ثبت انجمنهای صنفی در وزارت کار و اموراجتماعی، ثبت «کانون دریانوردان خبره» در کمیسیون ماده ۱۰ وزارت کشور، ذیل معاونت سیاسی، را باید نقطهی عطفی در این مسیر دانست؛ چراکه این اقدام، نخستین تجربهی رسمی گذار از پراکندگی صنفی به سازمانیافتگی حرفهای در صنعت دریانوردی بود. این گام، علیرغم فشارهای بیرونی، محدودیتهای نظارتی و تردیدهای ساختاری نسبت به استقلال تشکلها، توانست الگوی نهادی تازهای را بنا نهد که بعدها زمینهساز شکلگیری دیگر تشکلهای تخصصی و نیز همسویی تدریجی با استانداردها و کنوانسیونهای کار بینالمللی شد.
از منظر نظری، تشکلهای صنفی تخصصی را میتوان یکی از ارکان دموکراسی حرفهای دانست. عرصهای میان دولت، بازار و جامعه مدنی که در آن، صاحبان مهارت و تخصص، امکان مشارکت در تصمیمسازی، دفاع از حقوق شغلی و تنظیم مناسبات قدرت درون حرفه را مییابند. تجربه کانون دریانوردان خبره نشان داد که حتی در شرایط محدودکننده، کنش جمعی و سازمان پذیری میتواند به تدریج فضای دسترسی به حقوق صنفی را گسترش دهد و زبان مشترکی میان حرفه، قانون و نهادهای حاکمیتی ایجاد کند.
با این همه، واقعیت امروز نیز نشان میدهد که این مسیر ناتمام مانده است. تداوم چالشهایی چون مخدوششدن استقلال در تصمیمگیری، مداخلات بیرونی در انتخابات داخلی و نفوذ منافع کارفرمایی در ساختار تشکلها، بیانگر آن است که نهاد صنفی بدون استقلال واقعی، بهتدریج کارکرد دموکراتیک خود را از دست میدهد و به پوستهای اداری تقلیل مییابد.
در این میان، خاطره گردهماییهای مستقل، موثر و باشکوه اصناف دریانوردی کشور ، و حضور چهرههایی چون کاپیتان موسوی در کنار مفاخر فرهنگ و هنر توانست دریانوردان . مطالبات صنفی آنان را مورد توجه جامعه قرار دهد. این گردهامایی های هرگز دیگر تکرار نشد واجد اهمیتی جامعهشناختی است؛ چراکه این خاطرات، نه صرفاً یاد گذشته، بلکه سرمایه نمادین مقاومت صنفی به شمار میروند؛ خاطراتی که همچنان امید به بازآفرینی استقلال و بالندگیِ آسیبدیدهی امروز را در حافظه جمعی زنده و روشن نگاه میدارند.
بدینسان، نام و میراث کاپیتان موسوی را میتوان در تاریخ تحولات صنفی ایران، بهعنوان نماد پیوند میان تخصص، کنش جمعی و آرمان دموکراسی صنفی ثبت کرد؛ مسیری که تداوم آن، نه در بزرگداشت صرف گذشته، بلکه در بازاندیشی انتقادی و بازسازی نهادی تشکلهای صنفی آینده معنا مییابد.


