اخطارهایی که خریدار ندارد
الگوی توسعه دریامحور؛ نسخهی شفابخش ایرانِ تشنه
خشکسالی در ایران دیگر «هشدار» نیست؛ واقعیتی است که هر روز بیشتر به سطح شهرها میرسد. سفرههای زیرزمینی که روزگاری گنج پنهان کشور تلقی میشد، امروز تهکشیدهاند و هیولای فرونشست آرام و بیصدا در حال بلعیدن دشتها، حاشیهها و حتی کلانشهرهاست.
اما مسئله فقط آب نیست؛ مسئله الگوی توسعه است؛ الگویی که برخلاف منطق جغرافیا و تجربه جهانی، کشور را از سواحل غنی و منابع تجدیدپذیرش دور کرده و به دل کویر رانده است. در چنین شرایطی، ایده «توسعه دریامحور» نه یک شعار لوکسِ برنامهنویسان که بخشی جدی از نسخه درمان ایران بیآب معرفی میشود.
گزارش ماهنامه ترابران در گفتگو با دکتر رضا شهبازی؛ معاون زمینشناسی سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور
فرونشست؛ هشدارهایی که سالها شنیده نشد
دکتر رضا شهبازی، معاون زمینشناسی سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، با صراحت میگوید که فرونشست ایران یک پدیده ناگهانی نیست؛ یک فاجعه ساختهی دست خود ماست.
طبق دادههای رسمی، بیش از ۱۰۰ هزار کیلومتر مربع از کشور درگیر فرونشست است؛ عددی شگفتانگیز که ۴۱۰ دشت کشور را شامل میشود. تنها حدود ۲۰۰ دشت وضعیت بحرانی ندارند که آنها هم یا آب شیرین ندارند یا در حواشی کمجمعیت قرار گرفتهاند.
او تأکید میکند که بیش از ۲۰ سال پژوهش و مکاتبه درباره فرونشست انجام شده، اما خروجیها کمتر شنیده شده است و دلیل آن یک باور اشتباه و خطرناک است که: «منابع زیرزمینی تمامشدنی نیستند!!!»
همین تصور باعث شد حتی وقتی چاهها خشک میشدند، بهرهبرداران با کفشکنی یک قدم دیگر به سمت نابودی آبخوانها بروند.
یک میلیون چاه؛ دولت تنها نیست، همه مقصرند
شهبازی با اشاره به وجود حدود یک میلیون حلقه چاه در کشور — که نیمی از آنها بیمجوزند — میگوید مدیریت این حجم عظیم بهرهبردار از توان دولت خارج است. هر چاه متعلق به یک نفر نیست؛ دهها نفر ذینفع دارد.
و این نکته مهم است: مسئولیت خشکسالی در ایران فردی، اجتماعی و ساختاری است. از سیاستگذار تا شهروند، از کشاورز تا صنعتگر، و حتی از رسانهها تا نهادهای تخصصی همگی نقش داشتهاند.
مهاجرت، تخلیه کلانشهرها و فروپاشی اکولوژیک؟
در سالهای اخیر، هشدارهایی درباره تخلیه کلانشهرها یا فروپاشی هیدروژئولوژیک مطرح شده است. شهبازی معتقد است استفاده از این واژهها گاهی بیشازحد پیچیدهسازی موضوع است.
اما اصل پیام روشن است: تخلیه آبخوانها پیشروی فرونشست را به قلب شهرها رسانده و زیرساختها، خطوط حملونقل، ساختمانها و حتی سکونتگاهها را در معرض خطر قرار داده است.
” این بحران تدریجی است، اما بازگشتناپذیر! “
ریشه بحران: توسعهای که با طبیعت ایران نخواند
مسئله اصلی، به اعتقاد شهبازی، فقط مدیریت آب نیست؛ مدیریت توسعه است.
– ایران کشوری عمدتاً خشک و نیمهخشک است، اما مدل توسعهای آن چنین نیست.
– تهران باید حداکثر پنج تا شش میلیون نفر جمعیت میداشت؛ امروز چند برابر شده است. همین الگو در اصفهان، شیراز، تبریز و سایر شهرهای مرکزی دیده میشود.
– در مقابل، سواحل جنوبی — با وجود شرایط بهتر اقلیمی نسبت به کشورهای حاشیه خلیج فارس — عملاً خالی از توسعهاند.
– درحالی که آمریکا ۷۰ درصد جمعیتش را در سواحل مستقر کرده است، کشورهای حاشیه خلیج فارس تمام رشد اقتصادی خود را بر دریا بنا کردهاند، و تقریباً هیچ کلانشهری در جهان بدون دسترسی به یک منبع پایدار آب شکل نگرفته است. اما در ایران هفتاد درصد جمعیت در مرکز کمآب زندگی میکند و فقط سی درصد در سواحل، و این معادله از ابتدا اشتباه بوده است!
چرا مدل دریامحور یک ضرورت است، نه انتخاب؟
توسعه دریامحور فقط انتقال جمعیت به جنوب نیست؛ یک گفتمان توسعهای است که؛ اتکا به آبهای تجدیدپذیر و قابلشیرینسازی خلیج فارس و عمان را ممکن میکند.
– صنعت، کشاورزی و سکونتگاهها را در کنار منابع پایدار آب قرار میدهد، فشار را از دوش دشتهای خشک و آبخوانهای فرسوده برمیدارد.
– با اتصال بنادر، لجستیک ملی را متحول و اقتصاد را صادراتمحور میکند.
– مهاجرت معکوس و توسعه متوازن سرزمینی را عملی میسازد.
این الگو در بسیاری از کشورهای خشک جهان “از عمان تا عربستان” نسخهای آزمودهشده و موفق است.
بدون یکپارچگی مدیریت آب، هیچ نسخهای کار نمیکند
شهبازی تأکید میکند که تا مدیریت آب یکپارچه نشود، هیچ نسخهای” حتی دریامحور” اثر کامل ندارد؛ «باید نظامی داشته باشیم که در هر لحظه نشان دهد چه میزان آب داریم، چقدر باید برداشت کنیم و کجا باید مصرف را کاهش دهیم.»
تجربه تابستان اخیر نشان داد که تصمیم دیرهنگام به سهمیهبندی آب و برق نتیجه همین نبودِ نظام پایش و تصمیمگیری لحظهای است.
آینده؛ انتخاب میان دو مسیر
ایران امروز بر سر یک دو راهی است.
یا الگوی توسعه خود را با سرزمین سازگار میکند و از سواحلش برای بازسازی تراز آب و اکوسیستم استفاده میکند،
یا با تداوم مدل کنونی،فرونشست از دشتها به دل شهرها و سپس به قلب اقتصاد ایران می رسد.
در یک جمله: نجات آبخوانها و آینده ایران، بدون چرخش به توسعه دریامحور امکانپذیر نیست.


