ایرانیان باستان در ساختن راه پیشرو بودند. گواه این مدعا نیز راه ابریشم است که با گذشت هزاران سال همچنان نامش بر زبانها جاری است. این راههای قدیمی، همان شاهراههایی هستند که شناخت آنها رهاوردهای ارزشمندی را برای ما به ارمغان میآورد. با اینکه راهها قدیمی را نمیتوانیم دوباره بسازیم اما میتوانیم با تعریف کاربری تازه مانند گردشگری برای آنها، ثروتهایی را که در جای جای کشورمان آرمیده و کمکم گرد فراموشی روی آنها نشسته است، بشناسیم، آن را ارج نهیم و برای دیگران به نمایش درآوریم. گردشگر قرن 21 که سنگینی تکنولوژی را به دوش میکشد و از دیدن آثار تاریخی، مصنوعات بشر و دستاوردهای فناورانه خسته است، تشنه پیوند با طبیعت و رهایی از سرعت است. برای این گردشگر، گام گذاشتن در راههای قدیمی و باستانی، آن هم نشسته بر گرده اسب رهوار و سپری کردن مسیری که هزاران سال پیش میزبان کاروانهای بسیاری بوده است، میتواند جذاب باشد. او فقط در چنین مسیری است که میتواند آنچه دیگران شنیده اما ندیدهاند را ببیند و تجربه کند. در همین زمینه، ترابران بهمنظور آشنایی با اهمیت و ارزش راههای قدیمی و چگونگی ایجاد کاربری گردشگری برای آنها پای سخنان آقای دکتر بابک محمدی،نویسنده و کارگردان سینما و تئاتر که در چندین کشور بارها گردشگری با اسب را تجربه کرده است، نشست تا بتواند به کمک او چراغی را در ذهن سرمایهگذاران بخش خصوصی فعال در این حوزه برای راهاندازی تورهای گردشگری با اسب در حد استاندارد روشن کند.
ترابران: خوب است گفتوگوی خود را با سخن گفتن درباره راههای باستانی آغاز کنیم. این راهها چه ویژگیهای داشتند و تردد در آنها تا چه زمانی انجام میشد؟
در ایران جادهها و راههای باستانی بسیاری مانند «راه شاهی»، «راه ابریشم»، راههای منشعب از خراسان، اصفهان و همدان و… وجود دارد که از پیشرو بودن ایران در ساخت راه و جاده حکایت میکند، چراکه مثلا راه شاهی نهتنها بهعنوان نخستین راه در ایران شناخته میشود بلکه ویژگیهایی مانند علامتگذاری در راهها، ایمن بودن از لشکرکشی دشمن بهدلیل دور بودن از شهر، ساخت پلهای ایمن و دقیق، ساخت کاروانسراهای مختلف بهمنظور خدمترسانی، ساخت برجهای خبررسانی و… دارد که آن راه را از دیگر راهها متمایز و تیزهوشی و دانایی ایرانیان را اثبات میکند.
در اصل، یکی از افتخارات شاهان بهرهبرداری از راههای ساخته شده در دوران آنها بود. باید بگویم که راهها علاوه بر اینکه رنج سفر را آن هم با اسب و کالسکه هموار میکردند بلکه دری به سوی تمدن، فرهنگ، محصولات تازه و حتی اخبار، اطلاعات و پیامهای حکومتی و… بودند. خوب است بدانید که در زمانهای باستان نامهرسانهایی به نام «شاطر» بودند که توانایی راه رفتن در خواب را هم داشتند و کل مسیر را در طول چند شبانهروز میدویدند. آنها برای در امان ماندن از گزند حیوانات وحشی دور کمر خود زنگوله میبستند و از ماست، دوغ، نان و خورشهای ساده تغذیه میشدند؛ حتی در دوره اسماعیلیه برای رساندن پیامهای پنهانی، موی سر پیامرسانان را میتراشیدند و پیام را با قلم داغ روی سر آنها مینوشتند. زمانی که موی سر اندکی رشد میکرد آنها را عازم مقصد میکردند. در مقصد نیز دوباره موی سر آنها را میتراشیدند و پس از خواندن پیام آن را پاک میکردند و پاسخ پیام را به همان شیوه مینوشتند.
به راهها بازگردیم… ساخت راهها ادامه داشت تا اینکه در دوره شاهعباس صفوی با ساخت جاده به شیوه جدید، اقتصاد کشور بهیکباره دگرگون شد، بازارهای جدید شکل گرفت و رونق یافت. البته در این زمینه، دو موضوع ساخت جاده با ابزارهای موجود در آن زمان و تامین امنیت و ایمنی جاده مهم بود. آنها علاوه بر مهیا کردن وسایل مورد نیاز و مصالح برای ساخت جاده، نیروی کار و شناسایی مسیر به ایجاد امنیت جانی، مالی و خوراکی برای افرادی هم که در آن راهها تردد داشتند، بهویژه لشکریان فکر میکردند؛ مثلا پیش از لشکرکشی، کوزهگرانی را به آن مسیر میفرستادند تا در مناطق خالی از آب، کوزههای بزرگ بسازند، آنها را از آب پر کنند و پس از بستن در کوزهها، آنها را در زیر خاک دفن کنند تا زمانی که لشکریان به آنجا رسیدند هم خودشان و هم اسبهایشان بتوانند از آن آبها استفاده کنند.
پس از جادهها و راههایی که با دقت تمام ساخته شده بودند، کاروانسراها نیز در زدودن غبار خستگی سفر از روح و جسم مسافران و پیکر اسبها و آمادگی دوباره آنها برای ادامه سفر نقش برجستهای داشتند. همچنین در کاروانسراها محلی هم برای تجارت و دادوستد کاروانهای مختلف و حتی محلیهای آنجا وجود داشت. بهترین نمونه این کاروانسراها را میتوان در کاروانسرای شاهعباسی دید.
در نهایت، راهسازی و جادهسازی در ایران به جایی رسیده بود که در دوره شاه عباس صفوی چیزی حدود 3900 کیلومتر راه در مناطق مختلف داشتیم. این راهها اغلب سنگفرش بودند البته در برخی مناطق که بستر باتلاقی بود، آنقدر روی آنها ذغال میریختند تا راه برای عبور کالسکه و اسب آماده شود. از این راهها تا زمان قاجار هم بهرهبرداری میشد، اما از آن زمان با ورود خودرو، سیستم راهسازی مدرن و جادههای امروزی اندکاندک راههای باستانی خلوت شدند و با کشیده شدن خطوط آهن و تکمیل جادههای مدرن، دیگر راههای باستانی بدون کاربری ماندند و به فراموشی سپرده شدند. تنها جاده و راه باستانی ایران که هنوز نامش معروف است، جاده ابریشم است اما دیگر راهها به فراموشی سپرده شدهاند.
به بیان دیگر، راهها در دوران باستان بهدلیل عبور کاروانهای مختلف که حامل اخبار و کالاهای بهروز بودند، موجب شکلگیری، کاروانسراها، روستاها و بهدنبال آن شیوه زندگی و قوام فرهنگ اقوام مختلف شده بودند، اما با پیوستن این راهها به خاطرهها بهمرور کاروانسراها متروکه شدند و روستاها و دهات قابلیت خود را از دست دادند و اندکاندک شهرنشینی رونق گرفت. این روند زنگ خطر نابودی اقوام و فرهنگهای گوناگون را در ایران که بهتنهایی یک پتانسیل ویژه برای گردشگری است، به صدا درآورد.
ترابران: آیا این جادهها اکنون هم وجود دارند؟ از آنها استفاده میشود یا خیر؟
شوربختانه بخش زیادی از آن راهها بهدلیل واقع شدن در مناطق کویری زیر توده عظیمی از خاک و شن مدفون شدهاند. بخشی از آنها بهدلیل پیشرفت شهرسازی در حاشیه ساختوسازها قرار گرفتهاند مثلا در خطه شمال ایران گاهی دیده میشود که قسمتهایی از یک مسیر جنگلی یا طبیعی سنگفرش است اما وقتی آن سنگفرشها را دنبال میکنیم به یک ملک شخصی میرسیم و بعد از آن ملک دوباره آن سنگفرش ادامه مییابد. این موضوع نشان میدهد که گاهی راههای باستانی و قدیمی تکه تکه شده و دیگر کاربری ندارد. با این حال خوشبختانه بخش دیگری از آنها در جایجای ایران همچنان باقیماندهاند و فقط باید شناسایی شوند؛ مثلا اما در اردبیل جادههایی قدیمی وجود دارد که اگر در آن مسیر بروید، تانکهای بازمانده از جنگ جهانی دوم و قبرهای افسران انگلیسی در آنجا دیده میشود. خوشبختانه بخشی از این جادهها بهدلیل اینکه کسی به آنها دسترسی نداشته است و آنها را نمیشناسند، موجود هستند، البته هیچ نوع استفادهای از آنها نمیشود. این در حالی است که در کشورهای دیگر مانند ایتالیا، اتریش، مجارستان، فرانسه و… جادههای قدیم را با کاربری گردشگری برای سوارکاران و ورزشکاران فعال کردهاند. در آن کشورها، گردشگران و مردم میتوانند جادهای را که هزار سال پیش افراد توسط آن مسیر از فلورانس به رم میرفتند، با اسب بپیمایند. آنها بهاندازهای برای این راههایشان که فقط هزار سال قدمت دارد جذابیت ایجاد کردهاند که یک گردشگر داخلی و یا خارجی باید 3 ماه در نوبت بماند تا بتواند در آن مسیر سوارکاری کند.
در مجارستان گلههای هزارتایی اسب وجود دارد و وقتی گردشگر به آنجا میرود، گله را جمع میکنند و لباس محلی میپوشند و حرکتهای آیینی خود را انجام میدهند اما متاسفانه در کشور ما فرهنگ عشایر در حال انقراض است و هنوز نفهمیدیم که مشابه لباسهایی که زنان اروپایی در جشنهای ملکه میپوشیدند چطور بر تن زنان عشایر ایران است. در حالی که اگر ارتباط خود را با عشایر و روستاها حفظ میکردیم، هم میتوانستم به کمک آنها امنیت کشور را افزایش دهیم و درآمد هم داشته باشیم.
ترابران: میدانیم که شما طرحی را در سر میپرورانید تا در ایران هم بتوانیم برای این راههای قدیمی و باستانی، کاربری گردشگری و تفریحی تعریف کنیم؛ حتی به دنبال اجرای ایده خود نیز بودهاید. لطفا بیشتر درباره آن توضیح دهید.
راههای قدیمی در این عصر میتواند گردشگران را با فرهنگ و اندیشهای خاص به کشور بیاورد و از نظر اقتصادی و فرهنگی کاربرد برجستهای داشته باشد. شناخت جادههای قدیم گذشته از درآمدهای اقتصادی میتواند درهای فرهنگ ایران باستان را به روی مردم باز کند؛ بنابراین میتوان برای این راهها کاربرد گردشگری با اسب را تعریف کرد.
گردشگران امروز تمایل دارند چیزی را ببیند که دیگران ندیدهاند. آنها ممکن است با هواپیما به همه کشورها سفر کنند و هیچکجا را هم نبینند؛ حتی سفر با کشتی هم برای خیلی از افراد خستهکننده است، اما در سفر با اسب نهتنها هر گردشگری میتواند تجربه خاص خود را داشته باشد، بلکه همان گردشگر در هر بار سفر خود میتواند با برداشتها و تجربیات جدید روبهرو شود. گردشگر امروزی، از دیدن صرف آثار باستانی خسته شده است، اما تجربه یک سفر آن هم با فاکتورهای سفر در دوران قدیم میتواند برای او جذاب باشد.
همچنین، علاوه بر راهها و جادههای باستانی بینظیر که در ایران وجود دارد، ما با داشتن اقلیمهای متنوع، داشتن 4 فصل در یک زمان، داشتن اقوام مختلف با آداب و رسوم متفاوت، غذاها و موسیقی مختلف امکانات بسیار ارزندهای در کشور داریم که نظیر آن در دیگر نقاط جهان کمتر دیده میشود. مردم همه کشورهای دیگر علاقهمند هستند که این ثروت بکر را ببینند. در ایران هر قسمتی از هر استانی برای خودش کشوری است. هرچه از شهر دورتر میشویم اصالت آنها بیشتر میشود. امکان دیدن همه این چیزهای بکر و بینظیر و آشنایی با آنها فقط زمانی مهیا میشود که شما بتوانید با اسب سفر کنید. همچنین راهها و جادههای قدیمی هستند که دریچه آشنایی با آنها را به روی ما میگشاید و آنها را به ما هدیه میدهد. گام گذاشتن در این جادهها و سفر با اسب چیزهایی را به ما نشان میدهد و ما را جاهایی میبرد که تاکنون ندیدهایم.
این نوع گردشگری حتی برای خود ایرانیها هم میتواند جالب و جذاب باشد. حتی میتوان زنان، کودکان و افرادی را که توان بدنی ندارند و یا سوارکاری نمیدانند، با کالسکه یا حتی با خودروهایی خاص برد که دیدن مناظر اطراف برای آنها لذتبخش باشد.
ترابران: برای عملیاتی شدن این ایده به چه زیرساختهایی نیاز داریم و چه اقداماتی باید انجام دهیم؟
مهمترین زیرساخت لازم برای این کار، مسیرهای قدیمی، اسبهای راهور و مدیریت متخصص است. ما زیرساخت اصلی یعنی جاده و راه قدیمی را داریم اما از آن غافل هستیم و بهرهبرداری نمیکنیم. این در حالی است که کشورهای دیگر بهدنبال ایجاد تاریخ و گذشتهای درخشان برای خود هستند، مثلا اتریشیها خرابههای رومی نداشتند تا بتوانند گردشگران را جذب کنند به همین دلیل، پادشاه اتریش دستور داد تا با بتن و سیمان خرابههای رومی بسازند که نشان دهند تمدن تاریخی دارند.
درباره اسب هم باید بگویم که ما 20 نژاد مختلف اسب داریم که میتوانیم از برخی از آنها مانند اسبچه خزری برای این هدف استفاده کنیم. در حوزه مدیریت متخصص نیز اگر مجریان امر به برنامهریزیهایی که افراد متخصص دارند، گوش بسپارند میتوان کارهای مفیدی انجام داد. باید توجه داشته باشیم که این نوع گردشگری به دست مردم عادی حاصل نمیشود بلکه باید برنامهریزی دقیق و تخصصی برای آن داشت.
بنابراین باید راههای بازمانده از دوران باستان را که قابلیت تردد دارند، شناسایی کنیم و در مسیرهای طولانی و کوتاه دستهبندی کنیم و برای آنها کاربری گردشگری – تفریحی تعریف کنیم؛ مثلا جاده تهران به کاشان یا نطنز، جادهای مالرو و اسبرو و بسیار زیبا است. نمونه این جادهها در ایران زیاد است. اگر یک بخشی از این جادهها ناهموار هم باشد نیازی به بازسازی و بهسازی ندارد زیرا میخواهیم با اسب آن جاده را بپیماییم. البته فراموش نکنیم که این کار هرچقدرهم کوچک و در مسیر کوتاه باشد، اما باید استاندارد داشته باشد.
در این مرحله اگر بخش خصوصی بیاید و سرمایهگذاری کند، سرعت کار بیشتر میشود، زیرا اسبهای مورد نیاز و زینها خریداری میشود. محوطههایی برای برپایی چادرهایی برای استراحت درست میشود. محل نگهداری اسبها ساخته و نیروی انسانی برای نگهداری و تربیت آنها استخدام میشود. تورهای گردشگری تعریف و لیدرها آموزش داده میشوند. حتی میتوان کاروانسراها را بازسازی کرد و کاربریهای مختلف برای آنها تعریف کرد. گاهی در برخی مسیرها میتوان رونق دوباره روستا و یا دهات واقع شده در آن مسیر را دوباره احیا کرد.
ناگفته نماند که برای جذب بخش خصوصی باید بتوانیم تسهیلاتی را برای او تعریف کنیم و یا حداقل موانع را از جلوی راهش برداریم.
ترابران: گردشگری با اسب چه مزایایی میتواند داشته باشد که هم دولت را در ارائه مجوز تشویق کند و هم برای گردشگر انگیزه ایجاد کند؟
گردشگر سوارکار، چون به طبیعت و حیوان احترام میگذارد و به آنها وابسته است، این گردشگر به محیط زیست آسیب نمیرساند. دردسر و آزار ندارد، در شهر نمیگردد و کمتوقع است. من بارها و بارها بهعنوان گردشگر سوارکار به کشورهای بسیاری مانند اتریش و مجارستان سفر کردهام و گاهی مجبور شدهام همراه دیگر سوارکاران حتی روی خاک و خاشاک هم بخوابم، زیرا تور سوارکاری یک تور گردشگری طبیعت است که گاه با عناصر طبیعی مانند خاک و کارهایی مانند گذر از رودخانه و جنگل و… عجین شده است.
یکی دیگر از مزایای تورهای سوارکاری در جادهها و راههای باستانی بهویژه در کشورهایی که برای گردشگر مسیر و محدوده خاصی مشخص میکنند، این است که وقتی با اسب رهسپار مسیری میشوید از دسترس انسانهای شهرنشین کنونی خارج میشوید و میتوانید همگام با طبیعت به شیوه زندگی و ویژگی فرهنگی انسانهای قرون گذشته پی برید. مثلا ما در یکی از سفرهایمان با اسب در مجارستان به جایی رسیدیم که انسانها زیر زمین زندگی میکردند. آنها چالههای بسیار بزرگ و وسیعی درست کرده بودند و به کمک چند پله پایین میرفتند و از دسترس دیگران به دور بودند. آنجا متوجه شدیم که آنها کولیهایی بودند که حاضر نشده بودند در شهرها اقامت کنند بنابراین به حومه شهر کوچ کرده و خانههایی زیر زمین ساخته بودند.
در نهایت، با برگزاری تور اسبسواری میتوانیم هرآنچه را به فراموشی سپردهایم دوباره به دست آوریم و به دیگران هم معرفی کنیم.
ترابران: خود شما هم به خوبی میدانید که ذهنیتی منفی در بین مسئولان گردشگری ایران درباره توریست وجود دارد که موجب شده است تاکنون نهتنها از طرحهای گردشگری پشتیبانی نکنند بلکه سنگاندازی هم میکنند، در چنین وضعیتی آیا امکان راهاندازی این نوع گردشگری وجود دارد؟
میدانید، دولت میخواهد کاری برای گردشگری انجام دهد اما نمیداند باید چه کند. بنابراین اگر ما برنامه دقیق و تخصصی داشته باشیم میتوانیم آنها را هم همراه کنیم. اگر ما در نخستین مرحله بخواهیم دنبال مجوز برویم، باید بدانیم که ممکن است کارمندی که برای این کار منصوب میشود، علاقهای به سوارکاری و طبیعتگردی نداشته باشد، بنابراین بعد از یک روز سخت سوارکاری میگوید این کاری بیهوده و خستهکننده است.
متاسفانه مدیران امروزی تخصص ندارند. در حالیکه در دنیای امروز، تخصص حرف اول را میزند. اگر ما در گردشگری پیشرفت نکردیم، به این دلیل است که تخصص و دانش این موضوع را نداشتیم و میخواستیم به کمک بینش پیروز شویم در حالیکه هیچگاه بینش جای دانش را نخواهد گرفت.
ببینید من چند سال عضو شورای گردشگری ایران بودم، در آن زمان برنامهریزیهای گوناگونی برای رونق گردشگری داشتند اما در آخر هم به این نتیجه رسیدند که به این دلیل که پزشکی ایران در زمینه پیوند اعضا پیشرفت کرده است، گردشگران کشورهای عربی میتوانند برای پیوند عضو به ایران سفر کنند. حالا شما تصور کنید که چگونه میشود توسط بخش دولتی و با سرمایه دولتی گردشگری با اسب را راه انداخت و رونق بخشید. ما باید با چند آژانس مطرح و حرفهای گردشگری همکاری داشته باشیم تا بتوانیم مقدمات کار را آماده کنیم و وقتی زیرساخت و وسایل مهیا باشد میتوان برای گرفتن مجوز دولت را قانع کرد. زیرا آنها به فکر درآمدزایی هستند و وقتی ببینند که از این راه میتواند درآمد خود را افزایش دهند، استقبال هم خواهند کرد.
ترابران: آیا گردشگری با اسب یک نوع گردشگری اشرافی و لوکس است؟
نمیتوان این نوع گردشگری را با این واژگان سنجید، زیرا مردم معمولی هم میتوانند با شرایط عادی به این سفر بروند. نیازی نیست که حتما یک هفته یا بیشتر در سفر باشند. آنها میتوانند یک مسیر یک روزه را انتخاب کنند و حتی غذا و خوراکی خود را ببرند. از طرف دیگر، گردشگرانی هم هستند که حتی زین اسب را خودشان بهصورت شخصی میآورند در حالی که یک زین حداقل 30 تا 150 میلیون تومان قیمت دارد. در نتیجه گردشگری با اسب را مانند دیگر روشهای سفر، هم میتوان یک گردشگری سهلالوصول برای همه و هم یک گردشگری لوکس دانست، مثل اینکه برخی افراد با تورهای ارزانقیمت سفر میکنند اما عدهای حتی هواپیمای شخصی دارند.
ترابران: و سخن آخر…
یکی از اهداف ما این است که بتوانیم چراغی را در ذهن بخش خصوصی روشن کنیم تا بیاید و اینجا سرمایهگذاری کند. البته بدترین اتفاق این است که دولت بخواهد آن را در دست خود بگیرد زیرا با بههم ریختن فلسفه اصلی این نوع گردشگری، بازار کار را خراب میکند. این کار جاده و راه قدیمی را خراب نمیکند بلکه ذهن گردشگر را نسبت به این نوع گردشگری در ایران مخدوش میکند که بازسازی آن ممکن است سالها زمان ببرد. در نتیجه، اهل فن باید این کار را انجام دهند زیرا تخصص دارند.