در حالی که بحرین اندیشه استقلال در سر میپروراند و انگلیس نیز به دنبال کاهش هزینههای نظامی خود در خلیج فارس بود؛ ایران چگونه جزایر سهگانه خود را از انگلیس پس گرفت.
به گزارش پایگاه خبری ترابران به نقل از سینیوز، یکی از اتفاقات مهم سال ۱۳۵۰ ماجرای استقلال بحرین و انضمام تنب کوچک و بزرگ و جزیره ابوموسی بود. با تصمیم انگلیس برای خروج از خلیج فارس، ایران منتظر بود تا سه جزیره استراتژیک خلیج فارس را به کشور منظم کند؛ جزایری که در زیر سلطه انگلیسیها قرار داشتند.
انگلیسیها سریعا میخواستند هزینههای نظامیشان را در خلیجفارس کاهش دهند اما امیر ابوظبی تلاش میکرد انگلیسیها را از این کار منصرف کند. هراس اصلی امیر ابوظبی از ایران بود. در این میان بحرین هم بعد از ۱۲۰ سال قرار داشتن در سیطره انگلیسیها حالا برای خود استقلال میخواست. درحالی که به شکل سنتی در اختیار ایران قرار داشت.
در مذاکرات فشردهای که در سالهای ۴۷ تا ۱۳۵۰ بین ایران و انگلیس و به شکل متناوب با امیرنشینان دوبی و راسالخیمه و شارجه شکل میگیرد، درباره سرنوشت این سهجزیره و همچنین ماجرای اداره بحرین رایزنی میشود. این قسمت از خاطرات اسدالله علم جالب است که به بهمن ماه ۱۳۴۷ اختصاص دارد: «عصری دنیس رایت سفیر انگلیس به دیدنم آمد… مطلب خیلی محرمانه به من گفت که کار جزایر تنب تمام است و قطعا متعلق به ایران خواهد شد؛ زیرا به شیخ راسالخیمه گفتهایم که اگر با ایران کنار نیایی، چون جزایر بالای خط میانه واقع میشود، ایران آن را قانونا و اگر قانونی نشد با زور خواهد گرفت و شیخ حاضر به معامله است. گفتم ابوموسی چطور؟ گفت این جزیره زیر خط میانه است. گفتم زور ما آن قدر هست که پا زیر خط بگذاریم و آن حکایت لر را برای او گفتم. قدری خندیدیم و باز جدی شدیم. گفت اگر به زور متوسل شوید روابط شما با اعراب هم به هم میخورد. گفتم به جهنم ما از اعراب چه گرفته ایم؟ مگر آنکه حالا مخارج دفاع خلیج فارس را بدهند به شرطی که عمل دفاع در دست ما باشد. گفت: میگویند آخر خلیج عربی است چگونه ریش و قیچی را دست شما بدهند؟ گفتم: قرارداد دفاعی ۵۰ ساله می بندیم، چنان که شما با آنها داشتید…»
در نهایت در یک معامله بزرگ، ایران راضی به تعیین سرنوشت بحرین توسط یک همه پرسی میشود. در واقع به نظر میرسد از نگاه دستگاه دیپلماسی پهلوی، بحرین در آن سوی خلیج فارس بیشتر دردسر محسوب میشده است و ایران عزم کرده بود که به شکلی آبرومند از دست اداره بحرین خارج شود بی آنکه اعتبار داخلیاش بهعنوان دولتی بیتوجه به تمامیت ارضی زیر سوال برود. در 25 مرداد 1350 رفراندوم به اعلام استقلال بحرین ختم میشود که خشم بسیاری از رجل سیاسی و ملی را در تهران برانگیخت اما دولت بلافاصله این استقلال را به خلیفه بحرین تبریک گفت؛ اما حکومت عزم خودش را برای جانشینی نیروهای انگلیسی در سه جزیره استراتژیک جذب کرده بود. این سه جزیره مورد ادعای دو نیم شیخ نشین شارجه و رأسالخیمه بودند. مذاکرات با خلیفههای این دو شیخنشین با موفقیت پیش میرود. قرار میشود ایران سال 1.5 میلیون پوند به امیرنشین شارجه در ازای تسلط دوباره بر جزایر سهگانه کمک مالی کند. در واقع هدف این کمک مالی تفاهم بر سر جزیره ابوموسی بود وگرنه دولت درباره تنبهای کوچک و بزرگ قائل به هیچ مذاکرهای با امیر راسالخیمه نشده بود و این جزایر را به شکلی بی گفتوگو متعلق به ایران میدانست. هرچند ابوظبی از جریان این مذاکرات ناراضی بود.
به هرحال هشتم آذر ماه 1350ارتش در جزیره قشم موضع میگیرد تا قبل از اینکه دولت امارات متحده عربیزاده و بهعنوان یک کشور مستقل به رسمیت شناخته شود، تکلیف این سه جزیره را مشخص کند. ۹ آذرماه ۱۳۵۰ ارتش به سمت این سه جزیره حرکت کرد. در ابوموسی، تنها جزیره مسکونی از میان سه جزیره یاد شده، ولیعهد شارجه، شیخ صقر، شخصا به استقبال نیروهای ایرانی شتافت و میان آنها شیرینی پخش کرد. مراسم در تنب کوچک معروف به تنب مار نیز بیهیچ حادثهای به انجام رسید. در تنب بزرگ هم بر پایه قرار و مدار با شیخ راسالخیمه و نمایندگان لندن، قرار بود دست به دست شدن قدرت بیحادثه بگذرد، اما افسر نگهبان انگلیسی حاضر در جزیره از این توافقات بی خبر بود و به نیروهایش دستور مقاومت داد. در حالی که سه نیروی نظامی ایرانی بهعنوان نمایندههای قوای ایران بیخبر از همه جا در حال حرکت به سمت پاسگاه تنب بزرگ بودند، با شلیک نیروهای حاضر در آنجا روبهرو شدند و هر سه نفر کشته میشوند. سروان رضا سوزن چی، مهناو یکم حبیبالله کهریزی و ناوی وظیفه آیتالله خانی.
پس از این اتفاق، نیروهای نظامی ایران به فرماندهی شهریار شفیق و ناخدا فرید خزعل به این پاسگاه کوچک حمله میکنند و پس از ده دقیقه زد و خورد،. پاسگاه با یک کشته تسلیم میشود. در بعد از ظهر پرچم ایران در بلندترین نقطه ابوموسی برافراشته میشود.