چالشهای محیطزیست در ایران به سالهای گذشته محدود نمیشود؛ اما در سالهای اخیر شدت گرفته است. اگرچه در کشورهای توسعهیافته متناسب با افزایش تولید ناخالص داخلی، آلودگی محیطزیست هم بیشتر است، اما آنها راهی برای مقابله با گسترش این آلودگی یافتهاند. استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر به جای انرژیهای فسیلی و تلاش برای کاهش تولید گازهای گلخانهای و جلوگیری از ورود آنها به جو، اقداماتی است که از سوی این کشورها صورت گرفته؛ اما در ایران نهتنها راهکاری برای جلوگیری از افزایش آلایندهها وجود ندارد، بلکه همچنان بزرگترین تامینکننده انرژی در کشورمان، سوختهای فسیلی از جمله نفت و گاز است. موضوعی که پژوهشگران محیطزیست به آن اشاره میکنند و در عین حال مهمترین روش برای جلوگیری از تخریب محیطزیست را حکمرانی مناسب میدانند. در این راستا، شهرام اتفاق، پژوهشگر اقتصاد سیاسی محیطزیست و محمد درویش، فعال و کنشگر محیطزیست، در دانشگاه شیراز در مناظرهای با عنوان «محیطزیست و سرمایهداری» به بحث و بررسی پرداخته و تاکید کردند حکمرانی مطلوب میتواند محیطزیست را بهعنوان ضامن پایداری توسعه و نه مانعی برای توسعه ببیند.
به گزارش ماهنامه ترابران، در ابتدای این مناظره، محمد درویش به ماجرای سد هوور در ایالات متحده آمریکا اشاره کرد و توضیح داد: «این سد با ساخته شدن روی رودخانه کلرادو، موج بزرگی از غلبه تفکر سازهای را در مدیریت آب به راه انداخت. سیاستمداران و رهبران جهان بهخصوص در جهان سوم، تصویر روزولت، رئیسجمهور افسانهای آمریکا را در کنار این سازه پهنپیکر سیمانی، بهعنوان نماد یک سیاستمدار قدرتمند به تصویر کشیدند و پس از آن بود که محمدرضا پهلوی دستور داد برای او هم سدی در حد هوور بسازند و در نهایت سد روی رودخانه دز ساخته شده و نام محمدرضا شاه پهلوی را گرفت و فرآیند سدسازی در ایران رسماً آغاز شد.»
او در ادامه، با بیان اینکه بهتازگی در کنگره آمریکا بحثی جدی در مورد سد هوور درگرفته است، افزود: «برای ساخت این سد، مسیر یکی از مهمترین و راهبردیترین رودخانههای ایالات متحده آمریکا که یکی از جلگههای حاصلخیز را در مرز بین مکزیک و آمریکا ایجاد میکرد، تغییر دادند و اکنون یک بحران اجتماعی بزرگ بین دولت مکزیک، جمعیت سرخپوستان آمریکا و کشاورزان ایالات کالیفرنیا و آریزونا که از کلرادو حقابه داشتند، به وجود آمده است. حالا همه از ماجرای سدسازی شاکی هستند؛ چرا که چشمههای تولید گرد و خاک را در ایالات متحده افزایش داده و سبب شده است جریان فرونشست بیسابقهای در ایالت کالیفرنیا و آریزونا ایجاد شود.»
این فعال محیطزیست خاطرنشان کرد: «موج مهاجرتهای ناشی از فرآیندهای سدسازی در جهان، شش برابر موج مهاجرتهای ناشی از جنگ و نزاعهای درون و برونکشوری بوده و سدسازی یکی از بالاترین تنشهای قومیتی و امنیتی را در جهان ایجاد کرده است. این یکی از مثالهای بارز دستهگلهای نظام سرمایهداری در عدم فهم بومشناختی حوزههای آبخیز است.»
درویش: موج مهاجرتهای ناشی از فرآیندهای سدسازی در جهان، شش برابر موج مهاجرتهای ناشی از جنگ و نزاعهای درون و برونکشوری بوده و سدسازی یکی از بالاترین تنشهای قومیتی و امنیتی را در جهان ایجاد کرده است. این یکی از مثالهای بارز دستهگلهای نظام سرمایهداری در عدم فهم بومشناختی حوزههای آبخیز است
درویش با بیان اینکه دریاچه آرال هم با همین منطق و به بهانه توسعه در اتحاد جماهیر شوروی خشک شد، افزود: «به این ترتیب بزرگترین پهنه آبی جهان از دست رفت و یکی از عظیمترین بیابانهای دستساز در شمال ایران ایجاد شد و دانشمندان با گذشت ۶۰ سال از آن فاجعه هم موفق نشدند آرال را احیا کنند.» او خاطرنشان کرد: «در چین نیز از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰، بالغ بر ۳۷۲۳ دریاچه به بهانه توسعه و رشد اقتصادی خشک شد. این موضوع نشان میدهد فهم بومشناختی و توجه به قوانین محیطزیستی در جبهه شرق، جبههای که ظاهراً برایشان عدالت زیستی دستکم روی کاغذ از نظام سرمایهداری مهمتر است، وجود ندارد. بنابراین ما میبینیم کارنامه نظام سوسیالیستی، کمونیستی و نظام سرمایهداری در مواجهه با ملاحظات، آموزهها و پارادایم محیطزیست، بهشدت مردود است.»
نقش سرمایهداری مبتنی بر اقتصاد بازار در رفاه محیطزیستی
در ادامه نشست، شهرام اتفاق با انتقاد نسبت بهعنوان «محیطزیست و سرمایهداری» این نشست، تاکید کرد: «یک خطای تئوریک در این نامگذاری وجود دارد و این خطا در گفتوگوهای ما نیز تکرار میشود. باید دید تعریف سرمایهداری چیست. علت وجود سرمایهداری، ایجاد مازاد اقتصادی است که به انباشت سرمایه تبدیل میشود، بنابراین همه کشورها حتی کشورهای سوسیالیستی و کشورهای با اقتصاد بسته مثل ایران، واجد ویژگیهای نظام سرمایهداری هستند، با این تفاوت که در این کشورها ابزار تولید متعلق به مالک خصوصی نیست، در حالی که در نظام سرمایهداری مبتنیبر بازار، افراد با داشتن حق مالکیت شخصی، اجازه آزاد مبادله کالا را دارند. دعوای جهان امروز بین چپها و طرفداران نظام بازار هم بر سر میزان آزادی نظام بازار است.»
او با بیان اینکه در گزارشی از میزان شاخص آزادی اقتصادی، کشورهای جهان به چهار گروه اصلی تقسیم میشوند، گفت: «کشورهای آبی آزادترین اقتصادهای دنیا؛ کشورهای سبز با آزادی اقتصادی کمتر؛ کشورهای زرد غیرآزادترین اقتصادهای جهان و کشورهای قرمز اقتصادهایی با کمترین آزادی هستند. کشورهایی که بیشترین آزادی اقتصادی را در دنیا دارند، عبارتند از سنگاپور، هنگکنگ، سوئیس، نیوزلند، ایالات متحده، دانمارک و کشورهای اسکاندیناوی مانند نروژ، سوئد، فنلاند و آلمان. در گروه دوم کشورهایی مانند کرهجنوبی، فرانسه، بلژیک، لهستان، تایلند و مکزیک و در گروه سوم، عربستان، هند، برزیل چین و ویتنام قرار دارند.»
این پژوهشگر اقتصاد سیاسی محیطزیست ادامه داد: «آخرین گروه که بستهترین اقتصادهای دنیا را دارند، متشکل از کشورهایی مانند ونزوئلا، زامبیا، سوریه، سودان، یمن و ایران است. به این ترتیب، با مشاهده این لیست میتوانید تشخیص دهید معنی آزادی اقتصادی چیست و آزادی اقتصادی میتواند چه تاثیری در زندگی انسانها از حیث رفاه محیطزیست و موارد مشابه داشته باشد.
اتفاق: تجربیات نظامهای مختلف قرن بیستم اعم از اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اروپای شرقی، به اضافه چین که بعد از انقلاب چین به یک کشور کمونیستی تبدیل شد، نشان میدهد بیش از نیمی از سیاره زمین سوسیالیستی بوده و تخریب محیطزیست در این کشورها بدتر از کشورهای غیرسوسیالیستی بوده است
در ادامه، درویش با به چالش کشیدن این اظهارات، با بیان اینکه انتظار میرود هرچه به سمت نظام بازار با آزادیهای بیشتر حرکت میکنیم، میزان تخریب محیطزیست کمتر باشد، گفت: «این یعنی هرچه دولتها کوچکتر و غیرمداخلهگرتر باشند و اجازه دهند اقتصاد بر مبنای خرد جمعی ناشی از بازار آزاد حرکت کند، همان خرد به آنها یادآوری میکند که برای داشتن یک بازی برد – برد باید به موضوع محیطزیست توجه کرد. با وجود این، یکی از شاخصهایی که میتواند رنگ آبی را به چالش بکشد، گزارش سالانه سازمان ملل متحد درباره میزان بدهکاری اکولوژیکی کشورها یا رد پای اکولوژیکی آنهاست. کشورهایی مانند موناکو در قلب اتحادیه اروپا، یا کشورهایی مانند کانادا، ایالات متحده آمریکا و نروژ در اسکاندیناوی بالاترین رقمهای بدهکاری اکولوژیکی را دارند.»
او خاطرنشان کرد: «مطابق آماری که سازمان ملل اواخر سال ۲۰۲۳ منتشر کرده است، اگر همه مردم جهان قرار باشد مانند مردم این کشورها زندگی کنند، به کره زمینی نیاز داریم که دستکم ۷ برابر بزرگتر از کره زمین کنونی است؛ در صورتی که اگر همه مردم جهان مانند مردم ونزوئلا، یمن، کره شمالی یا ایران زندگی کنند، به زمینی نیاز داریم که 8/2 برابر بزرگتر از زمین کنونی است. این یعنی اگرچه وضعیت ما قابل دفاع نیست، اما در مقایسه با کشورهایی که از اقتصاد آزاد پیروی میکنند، وضعیت ما از منظر رد پای اکولوژیکی بهتر است.»
تجربه ناموفق سوسیالیستها در حفاظت از محیطزیست
در ادامه، اتفاق در دفاع از نظریه خود بیان کرد: «در طول ۱۰ هزار سال گذشته، جمعیت سیاره زمین 5/13 برابر شده که نشان میدهد شرایط زندگی بهتر شده و مجموعهای از خدمات درمانی، بهداشتی و تغذیه سبب شده افراد عمر بیشتری داشته باشند. آنچه در این سالها رخ داده، همین کارکردهای مبتنی بر نظام بازار است که سبب شده زندگی مردم متحول شود. البته 5/13 برابر شدن جمعیت به سیاره زمین فشار آورده است؛ زیرا ما باید مواد اولیه مورد نیاز را از سیاره زمین تامین کنیم.»
او ادامه داد: «با وجود این، تجربه نظامهای مختلف قرن بیستم اعم از اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اروپای شرقی، به اضافه چین، نشان میدهد بیش از نیمی از سیاره زمین سوسیالیستی بوده و تخریب محیطزیست در این کشورها بدتر از کشورهای غیرسوسیالیستی بوده است. این موضوعی است که اندیشمندان چپ مانند جان بلامیفاستر و نائومیکلاین هم به آن معتقدند.»
در ادامه، درویش در پاسخ به این سوال که دولتها چه نقشی در بهبود شرایط محیطزیست دارند، گفت: «دولتها فارغ از اینکه از مکتب چپ یا راست، سرمایهداری یا بازار آزاد پیروی میکنند، ممکن است عملکرد قابل دفاعی در حوزه حفاظت از محیطزیست داشته یا نداشته باشند. یک منشور معروف از باروخ اسپینوزا، قدیس مسیحیت، وجود دارد که از آن بهعنوان منشور اخلاقی قرن یاد میکنند. در بند نوزدهم آن گفته شده: بشر بهموجب عالیترین حقی که خداوند در اختیارش قرار داده، اختیار دارد که هر نوع تغییری را در زیستگاهش اعمال کند که به بهبود کیفیت زندگی منجر شود. این در حالی است که امروزه مکتب اکولوژی ژرف بهشدت با این بند اخلاقی زاویه دارد.»
این پژوهشگر تصریح کرد: «اکولوژی ژرف میگوید علتالعلل مشکلات ما در حوزه محیطزیست، از این ناشی میشود که هوشمندترین موجود روی زمین به جای اینکه تلاش کند شرایطی فراهم کند تا همه گیاهان و جانوران از حرمتی درخور برای زندگی برخوردار باشند، فکر میکند که منافع او بر منافع همه جانداران و چشماندازهای طبیعی و دیگر اکوسیستمها مقدم است.»
درویش ادامه داد: «دولتهای جهان فارغ از اینکه از چه مکتب اقتصادی پیروی میکنند، هر زمان اجازه دادند مردمشان دانایی فردی را به آگاهی ملی تبدیل کنند و هرچقدر فضای آزادی واقعی را محقق و دموکراسی را به بیوکراسی تبدیل کردند، عملکرد بهتری در حوزه حفاظت از محیطزیست داشتند. دموکراسی یعنی اینکه دولت فارغ از رنگ پوست، جنسیت، خاستگاه طبقاتی و مذهب شهروندانش، به آنها فرصت رشد برابر بدهد؛ بیوکراسی یعنی ما یک مرحله بالاتر برویم و شاهد ظهور جوامع و دولتهای مدرنی باشیم که برای همه اشکال حیات در اکوسیستم، چه گیاه، چه حیوان و چه انسان، حرمت حیات قائل است.»
آزادی اقتصادی، شرط ایجاد جامعه مدنی قوی
شهرام اتفاق با بیان اینکه آزادی اقتصادی میتواند فضایی ایجاد کند که به ایجاد یک جامعه مدنی بزرگ در تقابل با دولت منجر شود، گفت: «در کشوری مانند ایران جامعه مدنی کوچک است و موازنه قدرت بین جامعه مدنی و دولت وجود ندارد؛ بنابراین دولت یا نظام حکمرانی هر کاری که بخواهد، انجام میدهد. اما این یک سوءتفاهم است که تصور کنیم کشورهایی با درجه آزادی اقتصادی پایین، محیطزیست را کمتر تخریب میکنند؛ زیرا این کشورها تولید و خدمات مناسبی ندارند و شهروندانشان از رفاه کمتری برخوردار هستند.»
این پژوهشگر اقتصاد سیاسی خاطرنشان کرد: «تمام کشورهایی که درجه آزادی اقتصادی کمی دارند، کشورهای توسعهنیافتهای هستند که شرایط محیطزیستی بدتری دارند. دلیل آن هم یک حکمت تئوریک دارد؛ اینکه وقتی درآمد سرانه در کشورها افزایش پیدا میکند، مردم سطح زندگی بالاتری دارند و محیطزیست از یک کالای لوکس به مطالبه اجتماعی تبدیل میشود. در حالیکه شما وقتی گرفتار نان شب خود هستید و در فلاکت زندگی میکنید، اصلاً محیطزیست برایتان اهمیت ندارد.» درویش نیز معتقد بود: «نظام سوسیالیسم که در شعار بر مبنای عدالت بین تمام شهروندان خود است، در جهان معاصر امروز مصداق قابل اتکایی ندارد که بتوان بهعنوان یک نمونه موفق در حوزه محیطزیست از آن یاد کرد. اتفاقاً یکی از انتقادها به نظام سوسیالیستی این است که انگیزهها را برای خلاقیت، رقابت و جریانهای پیشبرنده اجتماعی مختل میکند و مهاجرت افراد خلاق، باهوش و نخبه را سبب میشود.»
درویش: در چین از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰، بالغ بر ۳۷۲۳ دریاچه به بهانه توسعه اقتصادی خشک شد. این موضوع نشان میدهد فهم بومشناختی و توجه به قوانین محیطزیستی در جبهه شرق وجود ندارد، پس کارنامه نظام سوسیالیستی، کمونیستی و سرمایهداری در مواجهه با ملاحظات، آموزهها و پارادایم محیطزیست، بهشدت مردود است
او ادامه داد: «بهعنوان مثال الان یکی از بزرگترین پروژههای امیدبخش جهان برای غلبه بر خطر گرمایش جهانی، در ایالات متحده آمریکا در حال اجرا است که تلاش میکند انتشار گازهای گلخانهای را برای تامین انرژی کاهش دهد. این طرح توسط آقای حاجیمرادی، فارغالتحصیل مقطع فوق لیسانس رشته برق دانشگاه صنعتی شریف ارائه شده که به آمریکا مهاجرت کرده است و در آن فضا توانسته چنین دستاورد خیرهکنندهای داشته باشد.» درویش با بیان اینکه حکمرانی مطلوب میتواند محیطزیست را بهعنوان ضامن پایداری توسعه و نه مانعی برای آن ببیند، افزود: «در ایران با وجود شعارهای زیبا و با وجود اینکه در قانون اساسی ذکر شده حفظ محیطزیست لازمه حیات اجتماعی برای رشد مردم ایران است، با بزرگترین موج تخریب محیطزیست مواجه هستیم و روسای جمهور ما با ادبیات مختلف، دستگاههای متولی منابع طبیعی و محیطزیست را تهدید میکنند که حق ندارند مانع توسعه شوند؛ آنها سازمانهای حفاظت محیطزیست و منابع طبیعی را بهصورت حیاط خلوت خود میبینند که در هر بزنگاهی بتوانند از آنها برای اهداف توسعهای استفاده کنند.»
این فعال محیطزیست افزود: «اخیراً در جنگلهای عثمانوند در کرمانشاه که از ارزشمندترین زیستگاهها برای خرس قهوهای است، فاجعه بزرگی رخ داد و خط لوله اصلی انتقال گاز از وسط این جنگلها عبور کرد. در حالی که در فاصله ۱۰۰ متری مسیر انتقال گاز، اراضی کشاورزی وجود داشت و میتوانستند از آنجا لوله را عبور دهند؛ اما این کار را نکردند، زیرا آنجا باید هزینه میکردند و اراضی کشاورزی را میخریدند؛ ولی جنگلها در اختیار سازمان منابع طبیعی بود و با یک بخشنامه از آنها خواستند که این جنگلها را واگذار کنند.»
ناکارآمدی نظام حکمرانی در ایران
در ادامه، شهرام اتفاق با بیان اینکه ما در ایران با چهار عامل بحران محیطزیستی مواجه هستیم، گفت: «اول درآمد سرانه ما که اکنون نزولی شده و به جایی رسیده که قدرت خرید مردم و سطح رفاه آنها روزبهروز کاهش پیدا میکند و در نتیجه محیطزیست به یک کالای لوکس برای جامعه تبدیل میشود؛ دوم اقتصاد دولتی در جامعه که ۸۰ درصد اقتصاد ما را تشکیل میدهد؛ یعنی کسی که کالا و خودرو تولید میکند، خودش آلاینده محیطزیست است و میخواهد پایشگر هم باشد. چون در حکمرانی، نان و رانت نیست و به همین دلیل دولت سراغ تولید میرود. عامل سوم اینکه ما یک جامعه مدنی بزرگ و قوی نداریم؛ جامعه مدنی در بخشهای اقتصادی مستقل از دولت ایجاد میشود و جایی که اقتصاد دولتی بزرگ است، بهدست نمیآید.»
این پژوهشگر محیطزیست با بیان اینکه برای حل تخریب محیطزیست، باید گامهایی را طی کنیم که کشورهای توسعهیافته مانند کرهجنوبی، ژاپن و کشورهای اروپایی طی کردند، افزود: «باید به سمت نظام لیبرال دموکراسی حرکت و تولید ثروت کنیم، درآمد سرانه بالایی داشته باشیم تا محیطزیست کالایی لوکس نباشد و به مطالبه اجتماعی تبدیل شود. درست است که تخریب محیطزیست بهواسطه افزایش تولید افزایش پیدا میکند، اما امروزه در نظام بازار، تحولات گستردهای رخ داده؛ در کشورهای توسعهیافته قبل از اینکه نفت تمام شود، منابع جدید انرژی جایگزین شده است و در مسیری قدم گذاشتند که بهازای هر دلار GDP، کربن کمتری تولید میکنند و دیگر افزایش تولید ناخالص داخلی، سبب افزایش گازهای گلخانهای نمیشود.»
اتفاق در پایان اشارهای هم به کشور کوبا داشت و خاطرنشان کرد: «در کوبا، تخریب محیطزیست زیاد است، اما مردم در آسایش زندگی نمیکنند. مسیر آینده ما کوبا و کره شمالی نیست، باید بهسمت مسیر کشورهای توسعهیافته برویم که درآمد سرانه، رفاه و دموکراسی بیشتری برای مردم رقم میزند و از رهگذر این مسیر، محیطزیست بهتری هم داشته باشیم. از سال ۱۹۷۰، ما فهمیدیم افزایش تولید به محیطزیست صدمه میزند، جامعه بشری بهدنبال راهی است که این تخریب را کاهش دهد و در بسیاری از حوزهها موفق بوده است.»