هنوز چراغ خانه برای اهل خانه روشن نیست؛ هنوز آب سرد و نان گرم روی طاقچه پاکیزه این سرای به قدر کفایت فراهم نیست که با دلی آسوده پذیرای مهمان خارجی باشیم؛ هنوز این خانواده بزرگ 89 میلیونی با آرامشخاطر نمیتوانند در سرزمین مادری خود سفر کنند؛ نه وسایل حملونقل مناسب، نه هتلهای متعدد و معتبر و نه مجتمعهای خدمات رفاهی بین راهی به اندازه کافی نداریم، آن وقت چشم به در دوختهایم که گردشگر خارجی از میان گزینههای فریبنده و رنگارنگ، ایران را به عنوان مقصد تفریحی خود انتخاب کند. تلاشهای پراکنده فعالان و علاقهمندان توریسم هم هنوز راه به جایی نبرده و کارشناسان حوزه گردشگری اذعان دارند ما به سرعت در حال از دست دادن فرصتهای گردشگری و عقب ماندن از کشورهای منطقه هستیم و اگر دیرتر بجنیم، گردشگری خارجی در ایران به ورطه نابودی کشیده خواهد شد. از این رو، درباره چارهاندیشی برای فراهم کردن زیرساختهای مناسب گردشگری بهرهور با مازیار شهمیری، مدیرعامل شرکت خدمات مسافرت هوایی و جهانگردی ارمیترا و عضو هیئتمدیره انجمن دفاتر خدمات مسافرت هوایی و جهانگردی ایران گفتوگو کردیم. به باور او، روشهای سنتی و مداخلهجویانه دولت دیگر پاسخگو نیست و مسیر جذب گردشگر خارجی از جاده تقویت گردشگری داخلی میگذرد.
ترابران: با بررسی آمار سفرهای نوروزی 1403 به این نتیجه میرسیم که آنچه در کشور جریان دارد نوعی گردشگری فقیرانه است و اسکان مسافران در مراکز غیررسمی، منازل خویشان و اقوام و حتی چادرخوابی روند فزایندهای دارد، موضوعی که اقتصاد گردشگری داخلی کشور را بیش از پیش آسیبپذیر میکند، این در حالی است که مسئولان گردشگری با اتکا به آمار و اعداد از افزایش سفرهای نوروزی نسبت به سال گذشته میگویند. شما به عنوان فعال این بخش حال و روز گردشگری را چطور ارزیابی میکنید؟
از نظر اقتصاد گردشگری، مانند همه موضوعات دیگر کشور، اوضاع و احوال عجیب و غریبی داریم. البته آمارها هم ممکن است چندان هم دور از واقعیت نباشد، بالاخره خانوادههای زیادی یک یا چند چمدان روی باربند خودروی شخصی خود گذاشتهاند و در پارک و چادر اسکان کرده یا در هتلهای مختلف بودهاند. پس به هر حال گردشگری اتفاق افتاده، ولی مشکل بر سر این است که ما نتوانستیم ظرفیت یا پتانسیل گردشگری کشورمان را به مدل منطقی تبدیل کنیم، وگرنه بالاخره آن کسی هم که کنار خیابان میخوابد و چادر میزند، هزینههایی دارد و پولی در مقاصد داخلی خرج میکند.
مشکل ما کلمه سفر یا گردشگری نیست، بلکه از جنبه سازماندهی و اقتصادی آن دچار مشکل هستیم. مردم ایران عاشق این هستند که به هر ترتیب ممکن به سفر بروند، ولی ما هنوز از سطح گردشگری ساختارمند و قابل قبول عقب هستیم یعنی همان فردی که به پارک میرود، از نظر ساختار گردشگری احتیاج به سرویسهایی دارد، اما آن خدمات حداقلی هم ارائه نمیشود. این هم موضوع جدیدی نیست. ما سالهاست با این موضوع سروکله میزنیم، ولی هیچوقت نخواستیم یک راهحل منطقی برای آن پیدا کنیم.
ترابران: لطفاً درباره این مدل منطقی گردشگری از جنبه اقتصادی بیشتر توضیح دهید.
ما باید به این نکته فکر کنیم که از چه طریقی میتوانیم به شکلی از کسب درآمد یا گردش اقتصادی برسیم که هم برای گردشگر منطقی باشد و هم برای صنعت گردشگری. ما باید به مدلی برسیم که در یک ساختار منظم و برنامهریزیشده گردشگر بتواند از خدمات موردنظر خود استفاده کند، مثلاً فرض کنید برای همین کسانی که کنار خیابان چادر میزنند، در بقیه کشورهای دنیا تصمیماتی گرفته شده و پارکهایی را آماده کردهاند تا کسانی که کمپینگ میکنند، بتوانند از آب آشامیدنی سالم و برق مناسب استفاده کنند و پارکینگ، محل پخت غذا و سرویس بهداشتی مرتب و تمیز برایشان وجود داشته باشد ولی در ایران سر سوزنی به این موضوعات توجه نمیشود.
میخواهم تاکید کنم اگر دولت هزینهای برای ملزومات اولیه سفر مردم در نظر بگیرد، معنایش این نیست که جیبش خالی شده است، کسی که در پارکها هم اتراق میکند، حاضر است هزینههایی را پرداخت کند، اما حداقل از مسافرتش لذت ببرد و این مسافرت به جای اینکه فقط یک بار در سال اتفاق بیفتد، بارها و بارها تکرار شود و روحیه عمومی جامعه بهبود یابد.
من معتقدم تا تورهای داخلی کشور خودمان منظم، مرتب و سازماندهیشده نباشد، ورود توریست خارجی در شرایط «شتر گاو پلنگ» خواهد بود. ما هنوز برای خدمات هتل، هواپیما و اتوبوس یا قطار نتوانستیم به یک ساختار منظم برسیم
یک آژانس گردشگری هم مانند هر بنگاه اقتصادی دیگر، به دنبال این است که چطور کسب درآمد کند. اگر به آمارهای دنیا در زمان کرونا نگاه کنید، کشورهای غربی به محض اینکه صنعت گردشگری شروع به فعالیت دوباره کرد، در مرحله اول سراغ گردشگری بینالمللی نرفتند، بلکه در اولین مرحله توجه خود را معطوف به گردشگری داخلی کردند، مثلاً فرانسه حتی بعد از کرونا هم تا مدتی مرزها را بسته بود و اجازه نمیداد که مثلاً آلمانیها به فرانسه بیایند، اتریش، سوئیس و آلمان هم همین طور؛ چون میخواستند در ابتدا گردشگری داخلی خودشان را بازسازی کنند، بنابراین بلافاصله پس از اینکه مرزها باز شد، دیگر سیستم شروع به کار کرده بود و حتی بهتر از قبل پیش رفت.
من شخصاً اعتقاد دارم تا تورهای داخلی کشور خودمان منظم، مرتب و سازماندهیشده نباشد، ورود توریست خارجی در شرایط «شتر گاو پلنگ» خواهد بود. ما هنوز برای خدمات هتل، هواپیما و اتوبوس یا قطار نتوانستیم به یک ساختار منظم برسیم. دائم میگوییم مسافر خارجی بیاید. چرا مسافر خارجی نمیآید؟ مسافر خارجی همان قدر قرار است پول بدهد که مسافر ایرانی میدهد. مگر مسافر ایرانی در صنعت گردشگری دنیا کمپول خرج میکند؟! مطمئن باشید اقتصاد صنعت گردشگری در زمینه مسافران داخلی، صد برابر بازدهی بیشتری خواهد داشت تا اینکه 10 مسافر خارجی بیاید.
ترابران: برداشت من از توضیحات شما این است که توجه به گردشگری داخلی نافی توجه به گردشگری خارجی نیست، به عبارتی مقدمه و پیشنیاز آن است.
بله؛ با اینکه فعالیت من در حوزه تورهای خارجی است، بر رونق گردشگری داخلی تاکید دارم، چون اگر نتوانسته باشیم برای مسافر ایرانی، زمینه یک مسافرت دلپذیر فراهم کنیم، حتماً در آن یکی هم شکست میخوریم؛ زیرا این دو مانند دو بال یک پرنده هستند. اگر صنعت گردشگری داخلی خودمان را فعال کنیم، آن وقت شانس ما برای موفق شدن در زمینه جذب مسافر خارجی بیشتر خواهد بود. وقتی هنوز مسافران داخلی خودمان از بسیار از خدمات گردشگری کشور راضی نیست، من نمیدانم توریست خارجی چطور میخواهد راضی باشد!
وقتی ما خودمان با خودمان کنار نمیآییم، چطور انتظار داریم خارجیها مشتاق سفر به ایران باشد. اگر کارهای زیربنایی انجام ندهیم و فقط بهدلیل ارزانی ریال یا مثلاً انتشار دو ویدئوی زیبا از ایران، 10 تور 500 نفری به ایران بیایند، وقتی به کشورشان برگردند میگویند ایرانیها خیلی مهماننواز بودند و تمام؛ اما شما ببینید که در نوروز امسال، چند نفر با ماشین مسافرت کردند و به شیراز، اصفهان و جاهای دیگر رفتند؟ یا برای ورود به استان هرمزگان مردم با ماشین چندین کیلومتر در صف ایستاده بودند. چطور مسئولان میتوانند چنین ظرفیتی را نادیده بگیرند؟ پس همه چیز برای پیشرفت صنعت گردشگری وجود دارد، ولی اشکال در عدم سازماندهی درست است.
مثلاً امسال من خیلی در مورد مسافرت به بوشهر شنیدم، چون اخیراً در فضای مجازی ویدئوهای زیبایی از مراسم آوازخوانی و خیامخوانی و مجالس خیابانیشان منتشر شده بود که با هیچکدام از ایدئولوژیهایی که در کشور وجود دارد منافات نداشت و ظرفیت گردشگری اعجابانگیزی ایجاد کرد. پس کلیات درست است منتها سازماندهی اشکال دارد.
ترابران: انگار همه درد را میشناسیم و میدانیم که نقطه ضعف کجاست و کجای کارمان لنگ میزند؛ به نظر شما این نقص سازماندهی را چگونه میشود برطرف کرد؟
گردشگری یکی از صنعتهایی است که پیشنیازها و ارکان رشد و توسعه آن در همه دنیا شبیه به هم است، اما برای اینکه نمونههای خارجی را ایرانیزه کنیم، اول باید به آن مدل جهانی اشراف داشته باشیم. مشکل ما این است که اغلب پیش از آنکه بر اصول اولیه اشراف پیدا کنیم، دست به کار میشویم و یک مدل «مندرآوردی» خلق میکنیم که با بعضی اصول اولیه هماهنگی ندارد. اگر یک روز کار تحقیقاتی درست و حسابی انجام دادیم و بعد آن را ایرانیزه کردیم آن موقع قابل دفاع است.
من حداقل پیش خودم خیال میکنم که هدف دولتمردان این نیست که کار را خراب کنند. تصور میکنند که میخواهند همه چیز را درست کنند، ولی به نظرم «من نمیدانم» آنها ضعیف است. کسانی که سالها در ساختار مدیریت کشور حضور داشتهاند، همه دردها و بیماریها را میخواهند با مدل خاصی از آنتیبیوتیک معالجه کنند
یکی از مدلهایی که من بیشتر با آن موافقم ایجاد ساختارهای گردشگری بزرگ و حرفهای است. وقتی 100 آژانس ادعا میکنند که ما مجری انحصاری و مستقیم تور نمکآبرود هستیم؛ یعنی همگی ارزان و ضعیف هستند، در حالی که در این صنعت به ساختارهای گردشگری بسیار بزرگی نیاز داریم که محصولات مختلفی تولید کنند. من گاهی اوقات در جاده هراز میبینم که هر 2 یا 3 کیلومتر یک دکه گذاشتهاند و مثلاً موز میفروشند و بالای سر هر کدام از این جعبههایی که روی هم چیدهاند 3 یا 4 نفر آدم ایستادهاند؛ یکی صد متر جلوتر و یکی صد متر عقبتر و تابلوهایی را تکان میدهند یعنی از یک کامیون موز ،50 تا 60 نفر آدم باید نان بخورند. خب مشخص است که در آخر مقرون بهصرفه نخواهد بود؟ در گردشگری هم همین طور شده است یعنی برای تور نمک آبرود صد نفر تکه تکه مانند دکههای موز فعالیت میکنند. در حالی که نمک آبرود یک ساختار گردشگری خیلی بزرگ و یکسان دارد که توزیع آن در صنعت گردشگری باید مدیریت شود.
در کشورهای دیگر، در ابتدا چنین ساختارهای بزرگی ایجاد شده است که حتماً هم باید بهشکل رقابتی فعالیت داشته باشند؛ یعنی اگر انحصاری باشد اوضاع از همین که هست بدتر خواهد شد؛ مثلاً در اسپانیا اگر شما تمایل به گشت در بارسلون داشته باشید. این گشت توسط 3 شرکت برگزار میشود، ولی هزاران آژانس و واحد صنفی گردشگری آن را میفروشند. در واقع، سه شرکت اتوبوس روباز دارند و 3000 آژانس بلیتهای آنها را میفروشند، حالا اگر 3000 آژانس میخواستند تور اتوبوس روباز بگذارند تا گردشگر را در شهر بگردانند، نمیدانم چه اتفاقی میافتاد!
ترابران: در تشکیل این مدلهای بزرگ گردشگری، نقش دولتی و خصوصی چگونه تعریف شده است؟
اجباراً نقش اصلی بر عهده بخش خصوصی است. گردشگری در همه کشورهای دنیا از کمکها و معافیتهای دولتی استفاده میکند. هرچند بدون کمک دولتها هم انجام چنین فعالیتهایی غیرممکن نیست، ولی دولتها به اندازهای که فکر میکنند برایشان منافع و بهرهوری دارد، کمک میکنند.
ترابران: چرا بخش خصوصی در ایران نخواسته یا نتوانسته به شکل مستقل وارد چنین فعالیتهای بزرگمقیاسی شود؟
من آرزویم را گفتم. گاهی اتخاذ برخی رویکردها اجتنابناپذیر است، اما یک نیرویی جلوی آن را میگیرد. از دید من، حرکت در جهت چنین اقداماتی جزء بدیهیات است. حالا چرا نمیشود؟ من میگویم چون نیرویی وجود دارد که نشود… متاسفانه ما حتی یک مرکز واحد برای حمایت از گردشگری نداریم.
اولین اتفاق بدی که به گردشگری ما ضربه میزند، موضوع تعداد مجوزهای مختلفی است که وجود دارد بند الف، ب، پ و تازه بعد خود این بندها مجوزهای زیرمجموعه دارند. اساساً من معتقدم صنعت گردشگری باید یک ارگان واحد داشته باشد که بگوید من اصلاً قرار نیست مجوز بدهم، فقط اینجا هستم که کار شما را راه بیندازم. اکنون چنین واحدی وجود ندارد.
کشورهای غربی پس از دوران کرونا، در مرحله اول سراغ گردشگری بینالمللی نرفتند، بلکه توجه خود را معطوف به گردشگری داخلی کردند، چون میخواستند در ابتدا گردشگری داخلی خودشان را بازسازی کنند، بنابراین بلافاصله پس باز شدن مرزها، سیستم شروع به کار کرده بود و بهتر از قبل پیش رفت
از طرف دیگر، انواع و اقسام محدودیتها را هم برای صنف گردشگری وضع کردهاند و آنقدر برایش هزینههای سربار درست شده که بقای آن دائماً در معرض ریسک و خطر است، بنابراین آژانسها مانند آن موزفروشها باید از راههای دیگر، یعنی نه از قیمت واقعی خرید و فروش موز بلکه از جای دیگری امرارمعاش کنند. خدا نکند اینطور باشد؛ ولی من شنیدم که میگویند ترازویشان به جای 800 گرم، یک کیلوگرم نشان میدهد. در گردشگری هم آنقدر هزینههای صنعت را بالا بردهایم که از خود آن منفعتی حاصل نمیشود و نهایتاً با تعداد زیادی آژانسها ورشکسته یا آنهایی که به صورت غیرقانونی اقدام به صدور ویزا میکنند، مواجه میشویم.
ترابران: شاید یکی از نخستین گامهایی که باید برای برونرفت از شرایط بحرانی کنونی و رسیدن به راهحل برداریم پذیرش واقعیتهای ناگوار موجود و پرهیز از هر گونه تصمیمات خودسرانه و غیرکارشناسی است. شما به عنوان عضو هیئتمدیره انجمن دفاتر خدمات مسافرتی آیا چنین رویکردی را در مسئولان دولتی حوزه گردشگری میبینید؟
من حداقل پیش خودم خیال میکنم که اجباراً هدف دولتمردان این نیست که کار را خراب کنند. تصور میکنند که میخواهند همه چیز را درست کنند، ولی به نظرم «من نمیدانم» آنها ضعیف است. مسئله این نیست که عمد دارند یا مثلاً از کره دیگری به اینجا آمدهاند تا مثلاً فلان ساختار را خراب کنند، مسئله سر این است که کسانی که سالها در ساختار مدیریت کشور حضور داشتهاند، همه دردها و بیماریها را میخواهند با مدل خاصی از آنتیبیوتیک معالجه کنند، چون 30، 40 سال است که با همان یک قرص کارشان راه افتاده است.
مشکل ما سر نخواستن نیست، سر «ندانستن» و «اصرار بر دانستن» است و این موضوع بهشکل سلسله مراتب از بالا تا پایین اتفاق میافتد، چون در سطح بالا کسی که نظارت میکند، میبیند دستوری که داده در کمال تعجب کار کرده و کسبوکاری تعطیل یا نابود نشده است، در حالی که در واقعیت افراد پاییندست اصلاً با مدل تصمیمگیری او امرارمعاش نمیکنند، بلکه وارد لایه دیگری میشوند که ربطی به مدلی ندارد که برایش تصمیم گرفته شده است.
متاسفانه تا به حال اجازه ندادهاند که یک بخش خصوصی منسجم شکل بگیرد. در بسیاری از ساختارها شروع کردند به اینکه تعداد گروهها را زیاد کنند، یعنی اگر یک مجموعه وجود دارد به نام انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی ایران، در کنار آن به 40 مجموعه دیگر مجوز میدهند و متاسفانه به جای اینکه بیایند از آن انجمن اصلی راهنمایی و مشورت بگیرند، سراغ کوچکترها میروند که برایشان نسخه بنویسند، یعنی فکر میکنند که اگر ساختارها بزرگ شوند، ممکن است خطرناک شوند یا خلاف نظرشان را اجرا کنند، بنابراین برای جایگزینش واحدهای کوچکمقیاس ایجاد میکنند و این واحدهای خیلی کوچک نمیتوانند راهحلهای درست ارائه بدهند و تنها در حد دانش خودشان میتوانند مسئول مربوطه را راهنمایی کنند.
اگر بخواهید بدانید که راهحل چیست، باز باید به سراغ مدلهای خارجی برویم. در کشورهای دیگر، انجمنهای صنفی یا NGOها مسئولیت اصلی را برعهده دارند، چون درک کردهاند که اگر این انجمنها قدرتمند شوند و هر مدل از تصمیمگیری و مشورت از طریق این واحد انجام شود، مسئولان شانس بیشتری خواهند داشت برای اینکه موضوعات را جامعتر ببینند و سیاستگذاری بهشکل تکبُعدی انجام نشود. اساساً نیازی نیست که یک مدیر خوب، متخصص گردشگری باشد، همین که ادبیات این رشته را بشناسد، کافی است ولی ضروری است که از مشاورانی استفاده کند که بر همه مسائل اشراف داشته باشد، موضوعی که متاسفانه در حوزه گردشگری کشور نادیده گرفته شده است.