علیرضا شاکر – بیش از نیمی از جمعیت جهان در شهرها زندگی می کنند. سازمان ملل پیش بینی کرده است که این تعداد تا اواسط قرن حاضر به 68 درصد برسد. افزایش جمعیت در مناطق شهری، زیرساخت ها و ارائه خدمات بهینه را تحت تاثیر قرار داده است.
با افزایش روزافزون جمعیت، چگونه همه ساکنان داخل شهرها و حریم آنها، زندگی خوبی خواهند داشت؟ انرژی، آب، بهداشت و سایر نیازهای اولیه شهری چگونه تامین خواهند شد؟ این سوالی است که از مدتها پیش ذهن کارشناسان، معماران و برنامه برنامه ریزان شهری را به خود معطوف کرده است. بعد از کندوکاوهای مختلف نهایتا هوشمندسازی به عنوان یک راه حل مترقی مورد اجماع جهانی قرار گرفته است. استفاده از فناوری مبتنی بر اینترنت اشیا (IoT) و ایجاد شهر هوشمند می تواند به تکامل در سیستم های جدید شهری و افزایش کیفیت زندگی مردم منتهی شود.
تا الان هم سیاستمداران و برنامه ریزان شهری در تعدادی از شهرها، زمینه هایی را برای استفاده از فناوری و ایجاد شهرهای هوشمند فراهم کرده اند تا پاسخگوی خواسته های ساکنان شهرها باشد؛ گرچه بسیاری از این کارها در ابتدای راه هستند و برای توسعه آنها زمان بیشتری نیاز است. معمولا یک مرکز هوشمندسازی راه اندازی می شود و پس از حدود 10 سال، وارد مرحله توسعه می شوند.
به طور کلی، باید گفت شهرها، به زیرساخت ها و راهحلهای IoT (اینترنت اشیاء) هوشمند نیاز دارند تا برای مشارکت بهتر شهروندان در ارائه خدمات بهینه مورد استفاده قرار بگیرند. در شهرهای هوشمند، حسگرها، شبکهها و برنامهها دادههایی را در مورد مصرف انرژی، حجم و الگوهای ترافیک، سطوح آلودگی و سایر موضوعات جمعآوری میکنند. سپس این داده ها، برای تصحیح و پیشبینی مصرف و الگوها مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند. در دسترس قراردادن این دادهها برای همه از طریق سیستمهای دسترسی آزاد به شهروندان و کسبوکارها این امکان را میدهد تا از این اطلاعات برای اهداف خود استفاده کنند.
شاید بیش از هر چیزی، شهرهای هوشمند به رهبرانی با چشمانداز بلندمدت و افرادی متعهد به همکاری نیاز دارند. هشت موضوع، با هم ترکیب میشوند تا یک شهر را هوشمند کنند؛ این موضوعات عبارتند از حمل و نقل، مراقبتهای بهداشتی، امنیت، آب، انرژی، مشارکت و جامعه، توسعه اقتصادی و مسکن و صرفه جویی این سرفصل ها هستند.
در هر یک از این موضوعات، سه لایه با هم کار میکنند تا یک شهر را هوشمند کنند. طبق گزارش اخیر McKinsey ( شرکت مکنزی، یک شرکت مشاوره در سطح جهانی)، لایه اول بر پایه فناوری است که شامل توده های مهمی از تلفن های هوشمند و حسگرهایی است که توسط شبکه های ارتباطی پرسرعت متصل شده اند. لایه دوم، برنامه های کاربردی خاص است که جریان ثابت داده های خام را به هشدارها، بینش ها و اقدام ها تبدیل می کند. برنامه سوم که ممکن است مهم ترین باشد؛ خرید و مشارکت عمومی است. به عنوان مثال، برنامههایی که حجم ترافیک را در زمان واقعی نشان میدهند، به رانندگان و عابران پیاده اجازه میدهند تا مسیرهای سفر را بهتر برنامهریزی کنند و در یک لحظه با آنها سازگار شوند. این قابلیت به همه سرعت میدهد.
با این اوصاف خودتان می توانید ببینید که در زمینه هوشمندسازی کجای کار هستیم. دستگاههای متولی چقدر در این زمینه فعال بودند؟ آیا اصلا در شهری مانند تهران حسگری را می توانید ببینید؟ اگر هم می بینید چقدر از این ابزارها در داخل کشور تولید می شود؟ شهرداری و شورای شهر تهران چه اقداماتی را برای هوشمند سازی پیشه کرده اند؟ ما توانایی ایجاد یک چرخه هوشمند را داریم؟ پاسخ این سوالات را من می دانم ولی دوست دارم شما خودتان فکر کنید و جواب خاص خودتان را بدهید.