نقدی بر وضعیت آموزش و ایمنی در نگهداری هواپیما از زبان یک کارشناس با سابقه
سال گذشته، در میزگردی تخصصی که با حضور مهندس حسین منتظریفر، از چهرههای باسابقه آموزش و تعمیر هواپیما، برگزار شد، او از واقعیت تلخ صنعت هوانوردی کشور پرده برداشت: آموزشی که به مدرکفروشی تبدیل شده، تجهیزاتی که تاریخ مصرفشان گذشته، نظارتی که بیشتر به شوخی شبیه است و مدیرانی که ایمنی را فقط تا جایی جدی میگیرند که هزینهای نداشته باشد.
حالا، حادثهای که چند روز پیش در فارسکو رخ داد و جان دو تن از نیروهای فنی شرکت هواپیمایی وارش را گرفت، برای ناظران صنعت هوایی، یک هشدار تازه نبود؛ بلکه تکرار تلخ همان قصه قدیمی بود: آموزشهای ناقص، تجهیزات فرسوده، بیتوجهی به ایمنی و نادیده گرفتن تجربههای پیشین.
حسین منتظریفر، از مدرسان باسابقه دانشکده صنعت هوانوردی ایران، با بیش از دو دهه تجربه در آموزش تخصصی، در گفتوگویی صریح با ترابران به زوایای پنهان این بحران اشاره میکند؛ بحرانی که نه در آمار گواهینامهها، که در کیفیت واقعی دانش و مهارت نیروی انسانی ریشه دارد.
مدرک داریم، آموزش نه
منتظریفر میگوید: «آنچه امروز در آموزشهای فنی صنعت هوانوردی کشور میبینیم، بیشتر نمایش است تا توانمندسازی.» او با اشاره به مدل مشهور “12 عامل خطا” در سوانح هوایی، تأکید میکند که نخستین عامل همیشه فقدان دانش بوده و هست.
اما مشکل فقط کمبود محتوا نیست؛ مسأله اصلی، نحوه اجرا و اثربخشی است. مدرسانی که بدون بهروزرسانی دانش، همچنان به سبک دهههای قبل تدریس میکنند؛ کلاسهایی که صرفاً تئوریاند و از ابزارهای نوین مانند شبیهسازها، آموزش سناریومحور یا کارگاههای تعاملی خبری نیست.
او خاطرهای شخصی را روایت میکند: «در کلاس یکی از ایرلاینها، هنگام استفاده از دستورالعمل و کتابچه فنی، مورد تمسخر قرار گرفتم. گفتند بلد نیست، دارد از روی کتاب میخواند!»
همین جمله ساده، بهخوبی نشان میدهد که فرهنگ آموزش و رعایت استاندارد چقدر در برخی بخشهای فنی دچار زوال شده است. هنوز هم «از حفظ کار کردن» در برخی حلقههای آموزشی فضیلت محسوب میشود؛ در حالیکه در جهان، کار بدون دستورالعمل، تخلف آشکار است.
منتظریفر به فقدان تجهیزات نوین، نبود کفش و لباس استاندارد ایمنی، کمبود گوشگیر و عینک، و حتی استفاده از ابزارهایی که سالها پیش باید بازنشسته میشدند، اشاره میکند.
او یک مقایسه جالب دارد: «امروز در تعمیرگاههای مجاز خودرو، تبلت و سیستم مکانیزه داریم، اما در برخی مراکز تعمیر هواپیما هنوز با ابزارهایی کار میکنند که دیگر حتی تولید هم نمیشود.»
آموزش ضعیف، نظارت ناتوان
بخش مهم دیگری که در این گفتوگو مطرح میشود، نظارت است. نظارتهایی که یا سطحی است، یا اصلاً انجام نمیشود. به گفته منتظریفر، گاهی یک نفر بهجای سه نفر مأمور انجام کار میشود و این یعنی فاجعه در کمین است.
او میگوید: «در حادثه چابهار، تکنسینی به کار خطی حساس فرستاده شد که فقط در شاپ کار کرده بود. هیچکس او را برای محیط پرخطر رمپ آماده نکرده بود، نه همراه داشت، نه تجهیزات کافی. نتیجه، مرگ بود. تقصیر از او نبود؛ تقصیر با سیستمی بود که او را فرستاد.»
منتظریفر معتقد است که تحریم عامل مهمی در مشکلات لجستیکی و مالی صنعت است، اما نباید از آن بهعنوان سپر بلا استفاده کرد. «اگر ایمنی قابل تضمین نیست، باید کار را متوقف کرد. نمیتوان با جان انسانها بازی کرد و پشت کلمه تحریم پنهان شد.
بیشتر بخوانید:
رهایی از تداخلهای هوایی؛ مزیت نشست مشترک ایران و عراق
قرارداد دو پروژه ۶ هزار میلیارد تومانی در شهر فرودگاهی امام خمینی(ره)
شناخت نیروی انسانی؛ فراموششدهترین اصل
او در پایان از یک فاکتور مهم میگوید: شناخت روانی و شخصیتی کارکنان. «گاهی یک تکنسین، در یک روز خاص، از نظر روحی آماده نیست. اما ما این را نمیبینیم، نمیپرسیم، نمیفهمیم. همان فرد به کار اعزام میشود و حادثه بعدی، در حال آماده شدن است.»
این گزارش، فقط یک روایت نیست؛ زنگ خطری است برای نهادهایی که هنوز آموزش را به صدور گواهینامه تقلیل دادهاند. اگر ایمنی واقعی میخواهیم، باید از خودمان شروع کنیم؛ از بازبینی ساختار آموزشی، بازنگری در فرهنگ کاری، و بازخواست از کسانی که ایمنی را فقط روی کاغذ مدیریت میکنند.