عـدم توجـه به اصـول ارگونومي و رعايـت نكـردن آنها در محـيط كار، هزينه هـاي بسيار زيادي را هم براي كـارفرما و هم براي كاركنان بدنبال خواهد داشت و موجب كاهش كارآيي و كيفيت مي گردد. از طرفي با توجه به اينكه طي ساليان گذشته و تحقيقات انجام شده، نقش حياتي ارگونومي در كاهش ناراحتي هاي درونی ، جسمانی وفیزیکی ، افزايش بهره وري، بهبود كيفيت، زندگي كاري، ايمني و كارآيي كلي سازمان مشخص تر شده و متخصصين ارگونومي نيز با سعی و تلاش و تمرکز بر بهينه كردن تناسب بين انسان ، ماشين ، محيط ، نرم افزار و سخت افزار(SHELL MODEL ) كارآيي و اثربخشی سيستم ها را بهبود بخشيده اند. مي توان گفت توجه به ارگونومي از حد يك ابزار فراتر رفته و به يك استراتژي جهت بهبود بهره وري سيستم، ايجاد كار مناسب، پيشگيري از حوادث و بيماري هاي ناشي از كار و بهبود راندمان و عملكرد انسان تبديل شده است و ديگر نسل جديد ارگونومي مستقل از ملاحظات سازماني و سيستم مديريتي نمي تواند وجود داشته باشد.
بررسـي جنبه هاي مختـلف تاثيـر گـذاري ارگـونومي شـامل «فيزيولوژي كار، بيومكانيك شغلي، روان شناسي صنعتی ومهندسي، آنتروپومتري» بر نظام كيفيت و بهره وري در جوامع پیشرو انجام یافته و سپس مديريت كيفيت جامع (TQM) مبتني بر استاندارد سري ISO 9000 را خاستـگاه سـازمان هاي پيشرو معرفي مي شود.
در همين راسـتا با شناخته شـدن جنبه هاي گوناگون ارگونـومي، به تاثير گذاري آن بر اجراي سيستم مديريت كيفيت جامع مبتني بر استاندارد ايزو 2008 :9001 پرداخته شده و رعايت اين اصول را در اجراي سيستم مديريت كيفيت جامع مبتني بر استاندارد ايزو 2008 :9001 لازم مي دانند.
این در حالیست که متاسفانه هنوز برای ارتقای کیفیت و بهره وری سیستمی ، جدیتی بکاربسته نشده چراکه ضرورت آن همچنان حس نشده و توسطمتولیان ، ذینفعان و صاحب نظران کشورمغفول مانده است.
1- مقدمه
ظـهور سـازمانهاي اجـتماعي و گسترش روز افزون آنها از ويژگيهاي بارز تـمدن بشري است. به طوري كه همه روزه انـواع سـازمانهاي اجتماعی، ظـهور و گسترش مييـابد و بر تعدادشـان افزوده مـيشود . اما واقعـیت این است که بسـیاری از سازمانها در سالیان اخیر، حرکت خود در جهت کیفیترا معطوف به استقرار نظام مدیریت کیفیت بر اساس سری ««ISO 9000»» و مدلهای مشابه کردهاند. انتظار اولیه این سازمانها جلـب اعتماد مشتریان است ، اما در عمـل مشاهده میشود نه تنها در کشور ما بلکه در سـایر نقاط جهان، سازمانها در دستیابی به انتظارات ثانویه خود به تجربیاتی در یک دامنه وسیع دست یافتهاند و آن این است که يك مـلت به واسطه شهروندانش و يك سـازمان به وسيله كاركـنانش شناخته ميشود و پيشرفت و پویایی يك سـازمـان به وسيله سـلامتي و تندرستي كـاركنان مشخص ميشود .
ناديده گـرفتن ايـمني و بهداشـت كـار مـوجب زيان اقتصادي قابـل توجـهي مـيشود كه تاثيرات جدي بر بهرهوري دارد. ميزان بروز حوادث شغلي منجر به مرگ در كشورهاي در حال توسعه 3 تا 4 برابر كشورهاي توسعهيافته است و اين حوادث معمولاً به صورت غير عمدي هستند. در كشـور ما ساليانه حدود 14 هزار حادثه شغلي رخ مـيدهد .
در طـول جنگ جهانی دوم تأکید اصـلی دانشمندان علوم رفتاری بر استفاده از آزمونهایی برای انتخاب افراد مناسب برای هر کار و ابداع راهـکارهای تربیتی بهتر بود. کـانون توجه، انطباق دادن شخـص با کار بود. حرفـه عوامـل انسانی در دوران پـس از جنـگ در سـال 1949 زاده شـد. انجـمن پژوهشی ارگـونومی که اکنون «انجمن ارگـونومی» نامیده میشود در انگلستان تاسیس شد و اولین کتـاب در باب عوامل انسانی، به نام روانشناسی تجربی کار و بسته عوامل انسانی در طراحی مهندسی درسال 1959 انتـشار یافـت. موسسه بیـنالمللی ارگـونومی با هـدف برقـراریارتبـاط بیـن چنـدین انجـمن عوامـل انسـانی و ارگونومی، در کشورهای مختلف جهان تاسیس شد. دوران 20 ساله بین 1960 تا 1980 شاهد رشد و بسط سریع عوامل انسانی بود.
از ایـن رو علـم ارگونومی از رابطه بین انسان، محیط و ابزار سخن میگوید و سعی دارد تا با شناخت تعامل بین این سه عامل، بیشترین بـهرهوری را بـرای اهـداف تکـاملی مقـوله کـار در سیـستم پـیچیده تکنولوژی امروزی آشکار سازد. وظیفه مهم این علم تعیین کردن این است که كدام قسمت از فشارهای کاری انسان که در وضعیت جدید ناشی از تغییر شرایط تکنیکی شده است، حذف یا تابع آن وضعیت شود و چگونه میتوان از تواناییهای خاص انسان در این زمینه به بهترین نحو استفاده کرد. در مـقابـل سـازمـانهایـی که استقـرار استـانـداردهای سـری ««ISO 9000»» و اخذ گواهی مربوطه را گامی موثر بر پیشبرد اهداف نظام مدیریت کیفیت جامع دیدهاند، بسیاری از سازمانها پویایی لازم را در این حرکت خود احساس ننمودهاند.
2- ارگونومی
تعـريف رسمـي ارگونومـي كه به وسيله انجمن ملي ارگونومـي «IEA» تاييد شده است به شرح زير مـيباشد: ارگونومي یا «فاكتورهاي انساني» اصول علمـي مرتبط با فهم تعامل بيـن انسان و سـاير عنـاصر يـك سيستم است وهمچنین حـرفهاي اسـت كـه شامل تئوريها، اصول و دادهها و روشها براي طراحي مطابق با بهينهسازي آسـايـش و رفـاه افـراد و عملـكرد كـامـل سيستم مـيباشـد. واژه ارگـونومـي آميزهاي از دو واژه يوناني ارگـو «به معني كار» و نوموس «به معني قانون» است. در آمريكا، مهندسي عواملانساني يا عوامل انسان مترادف واژه ارگـونومـي دانسته شده است. ارگـونومـي در اروپا، ريشه در فيزيولوژي كـار، بيومكانيك و طـراحي ايستگاه كـار دارد. در حالي كه عـوامل انساني آمريكایيان، از فيزيولوژي تجـربي سـرچشمه گـرفته، بر عملكرد انساني و طراحي سامانها متمركز است. حرفه عوامل انسانی در دوران پس از جنگ جهاني دوم زاده شد.
متاسفانه پيشرفت تكـنولوژي و اتوماتيك شـدن ابزار و وسايل با پيشرفت در زمينه ارگـونومـي همـراه نبوده است. بيماريهاي مـهمـي كه در زمينه ارگونومـي مـطرح است، ناتـواناييهاي جـراحتي شـديد اسـت كه شامـل صدمـات اسكـلتي ـ ماهيـچهاي و سيستم عصـبي مـيباشـند و از در معرض قرار گرفتن ضرباتي مثل حركات مربوط به مچ و كمر، به صورت تكـراري بـه وجـود مـيآيند. اين صـدمات يا كـارهايي كه با دست انجام مـيشوند و در دفاتري كه كارها به صورت اتوماتيك انجام مـيشود رايج هستند كه بيشتر به دلايل زير مـيباشد:
برخي مشكلات معمول در صنعت شامـل:
اين مشـكلات منجـر به ايجاد مخاطرات در محل كار، ضعف سلامتي كارگران، صدمات ناشي از كار با تجهيزات، معلوليتها و در عوض كاهش بهرهوري كارگر و كيفيت خروجی کار و افزايش هزينه مـيشود. كـاربرد مـوثـر ارگـونومي در طـراحي سيستم كـاري مـيتواند تـعادلي را بين ويژگيهاي كـارگـر و نيـازهاي شغلي او برقـرار كند. اين علم، گستره وسيعـي را در زمينه طـراحي كـار، ابـزار، تجـهيزات، ماشينآلات، ايستگـاه كـار و سيستمـها در مـوارد مخـتلف صنعتي، آموزشي، ورزشي و غيره در بر میگيرد .هدف ارگونومـي آن است كه در طراحي ابزار و وسايل كار و سيستمهاي فني و توليدي نيز در طراحي محيط كار، نيازها و خصوصيات جسمـي و روحي انسانها در نظر گرفته شود تا در عين نيل به افزايش بازدهي توليد، به سلامت و بهداشت و راحتي انسانها نيز به بيشترين حد توجه شده باشد . ارگـونـومـي داراي اهـدافـي چـون بهـبود بهرهوري، سلامتی، ايمني و آسـايش مردم و افزايـش كـارآيـي متقابل سيستمهاي انسان– ماشين- محيط است
ارگـونومـي، علمـي چنـد نظامه است كه در چـهار حـيطه عـمده، روانشناسي مهندسي، فيزيولوژي كار، بيومكانيك شغلي و آنتروپومتري فعاليت ميكند.
شامل فاكتورهاي محيطي فيزيكي و شيميايي مانند سر و صدا، ارتعاش، روشنايي، آب و هوا و مواد شيميايي كه ميتوانند بر روي ايـمني، سـلامتيو آسـايـش افـراد تاثيـر بگـذارد مـيباشد. صـداي زيـاد، نور نامنـاسب، دمـاي بالا يا پايين، شلوغي، كمبود حريم خصوصي و ناتواني در شخصيسازي محيط كار مـيتواند به توليد مشکلات روحی روانی بر کارکنان بیانجامد.
2-2- فيزيولوژي كـار
وظيفه فيزيولوژي كـار اين اسـت كه ميزان سخـتي كار را اندازهگيري كند و آن را با تواناييها و قدرت فرد متناسب سازد. اين مساله خود باعث مـيشود كه تنشهاي مختلف كه فرد را تهديد ميكند كاهـش يـابند. تنـش يا فشـار روانـي مـيتواند موجب اختلال در سـوخت و سـاز بـدن (متابوليسم) شود، ضـربان قلـب را بـالا برد، باعث افزايش فشـار خـون گـردد، سـردرد بياورد و فرد را مستعد حمله قلبي كند
2-3- علـم بيومكانيك
در علم بیومکانیک از قوانين فيزيـك و مـفاهيم مهندسي براي توصيف حركتبخشهاي مختلف بدن و نيروي وارد بر آنها در طي فعاليت روزانه استفادهمـيشود. فشار مداوم ناشي از ثابت بودن يك وضـعيت بدن و يا حركات تـكراري آن بـر روي عضـلات بـدن منجر به ايجاد خستگي موضعي در آنها مـيشـود. به عـبارتي اين فـشار باعـث كاهش فعاليت و كارآيي عضلات خواهد شد . روشهاي بيومكانيك تعـامل فيزيكي بيـن انسـان و سيستم مـكانيكي اطراف او را مورد نظر داشته و ابزار، تجهيزات و تسهيلات كار رادر اين رابطه مورد مطالعه قرار مـيدهند
2-4- آنتروپومتري
آنتروپومتري عبارت است از اندازهگيري سيستماتيك بدن با استفاده از وسـايل انـدازهگيـري . با توجـه به اين كه در مشاغل دفتري و اداري و اصـولاً مشاغلي كه فرد اكثر وقت كـاري خود را پشت ميز کار سپري مـيكند هماهنگی و همخوان بودن خصوصيات و ارتفاع مـيز کار و صندلي با ابعاد آنتروپومتريكي بـدن فرد و بيان اين مطلب كه اكثر مشكلات اسكلتي عضلاني كه افراد دچار آن مـيشوند به دليل استاندارد نبودن اين خصوصيت مـيباشد، حایز اهمیت است. چرا كـه ميز كوتاه مـوجب خـم شـدن زياد فـرد به جـلو و مشكل ناراحتي در كمـر، گـردن و شانهها مـيگرددو همچنین ميز بلند مسبب ايـجاد درد در قسمت آرنج، كتف و گردنمـيباشد و به همين ترتيب متناسب نبودن اندازه صندلي و مشخصاتپشتي صندلي و سطح نشیمنگاه بدن فرد و ميز كار وي مـيتواند علـت اصلي مشكلات اسكلتي عضلاني در مشاغلي يا اين ماهيت باشد.
3- مدیریت کیفیت جامع (TQM)
تشخیص سازمانهای پیشرو و این که آنها چگونه در این مسیر قدم برداشتهاند موضوعی بوده است که مستمراً مورد توجه نظریهپردازان و صاحبان صنایع بوده است. با کمیانعطافپذیری و دوری از مباحث تخصصی میتوان فرمـول مشـترکی را در نظریات و تجربیات مختلف پیدا نمود که عبارت است از: دستیابی به یک استراتژی مناسـب برای سـازمانکه در آن به وجوه مختلف توجه شده باشد و به عنوان یک ارزش برای تیممدیریت سازمان مطرح باشد.
تعریف و پیادهسازی یک استراتژی مناسب برای سازمان در کشور مـا به «مدیریت استراتژیک» مشهور اسـت و عنـاوین دیگری نیز برای آن مطــرح شـده کــه مـیتـوان از «Management By Objective» یا «MBO» و «هوشین کـانری» نیز نـام بـرد. در بـررسی سـازمانهای پیشرو مشاهده میشود که مشتریگرایی یک محور اساسی در هدفگذاریهای کلان بوده و درک نیازهای حال و آتی مشتریان به صورت عمیق و حتی تاثیرگذاری بینیازی مشتریان به صورت نیازسازی مطرح بوده است. در کنار مشتریگرایی لازم اسـت به سـایر جنبههای مهم توجه شود که میتوان از نیروی انسانی، سازماندهی، تکنولوژی، خلاقیت، فرایندها و امور مالـی نام برد. در سـالیان اخیر موفقیت سـازمانها در شامل نمودن تأمینکنندگان در استراتژی خود نیز کاملاً مشهود شده اسـت. در این نگرش استراتژی تأمینکنـندگان نیـز جزیی از سـازمان دیده میشود و همراه نمودن آنها در دستیابی به اهداف کلان سازمان مطـرح میشود و تأکـید بر ایجاد منافع مشترک با تأمینکنندگان در جهت ارزش افزوده به خصوص برای مشتریان میباشد. این حرکت اخیراً به عنوان زنجیره تأمین «Supply Chain Management» مطرح بـوده و پیشبینی میشود در دهه آینده جهش سـازمانها بیش از بیش متکی به این رویکرد باشد.
در بررسی عمیقتر سازمانهای پیشروی معاصر میتوان دید که آنها تنها به اتکــا به یک مجمـوعه از استراتژیهای موفق به جلو حرکت ننموندهاند. عامل دیگری که باید به آن توجه نمود ایجاد محیطی پویا از نظـر روابط انسانی میباشد. اعتصابات کــارگری در دهه 1960 در ژاپن باعث توجه به این موضوع و ارایه نظریاتی توسط «پروفسور ایشیکاوا» در این مقطع بحرانی شد. در این نظریه که در مـقابل نظریات «فردریک تیلور» مطـرح شد از بین نبردن انگیزه در پرسـنل، توجه به پیشنهادات، جلب مشارکت، کـار گروهی، الگـو بودن مدیران از نظر رفتاری و به طور کلی وجود خصوصیات راهبری و مربیگری در مدیران (در مقابل صرفاً ریاست) مورد توجه قرار گرفت. این یک واقعیت غیر قابل انکار است که سازمـانهای ژاپنی در این زمـان توانـستند با تـوجه به موضوع روابـط انسـانی به موفقیت چشمگیری دست یابند. اما عامـل تکـمیلکننده حرکـتهای فـوق را میتوان استفاده از تکنیـکهای بهبـود کیفیت دانست. تکنـیکهای بهبود کیفـیت بیپایان میباشند و باید انتظار داشـت که هـر روز تکنیـکهای جدید مـطرح شوند. قطعاً روشهای آمـاری در میان این تکنیکها همیشه به عـنوان یـک عـامـل اسـاسی مطرح بوده و کلیه نظریهپردازان به آن تأکید داشتهاند که میتوان از «دمینگ»، «جـوران» و «ایشیکاوا» تنها به عـنوان نمـونههایی نام برد.
جـالب است کـه به نکتهای در این زمینه تـوجه شود و آن آفت تکنیکزدگی در برخی از سازمانها است. در این گونه موارد تکنیکهای گوناگونی که اکثراً پیچیدهتر میباشند پیدرپی در سازمانها مطرح میشوند اما به تعـمق و فرهـنگ سازمانی کمتر توجه میشود و قبل از آن که یک تکنیک در سـطوح مختلف و در وسـعت لازم جـاری شود، تکنیک جدید معرفی میگردد. کلیه سازمانهای پیشرو به حفظ دستاوردهای خود حساس میباشند لذا در این زمینـه وجود یک سـیستم رسمی، جهت طرحریزی و استانداردسازی فرایندها مـطرح میشود. اما مجدداً ذکـر نکتهای در این مـورد ضروری است و آن آفت سیـستمهای صلـب و بـدون تغییر است. بعضـاً خود سیستم و استانداردهای کــاری میتوانند از بهبود جلوگیری نمایند و دلیل بر سکون گردند. لذا در حالی که سازمانهای پیشرو دارای سیستمهای دقـیق و طـرحریزی شـده میباشـند امـا همـیشه تـحـرک در سیستم را به عـنوان یک ارزش مطرح نمودهاند و میتوان چرخه برنامهریزی، اجرا، بررسی و اقدام اصلاحی را در حرکت آنان یافت که به چرخه دمینگ «PDCA» نیز معروف است.
سازمانهایی که از کلیه عوامل فوق به نحو مناسبی جهت ایجاد و تحرک و پیشروی استفاده نمودهاند کم و بیش نام رویکرد خود را «TQM» نهاده و چنان که از مباحث پیداست، «TQM» چیزی نیست که بتوان به آن دست یـافت بلـکه ابزاری است که با استفاده از آن سـازمان به نـحو مؤثر و کارایی به سمت آرمان «vision» خود حرکـت میکند. درک ما از «TQM» به خصوص در جزییات، هر روز در حـال تغیـیر است و با توجه به تجربیات جدید و رقابت تنگاتنگ که در صحنه کیفیت به وجود میآید ویژگـیهای جدیدی از آن مـطرح میشـود که به عنوان مثال میتوان از رویکرد ششسیگما نام برد که در چند سال اخیر مطرح شده است.
در این میان سازمـانها عـلاقـهمند هستنـد که دریابنـد تا چه حد در استقرار و نتیجهگیری از رویکردهای «TQM» موفق بوده و در جهت پاسخگـویی به این نیاز، مـدلهای تعالی کسب و کار مطرح شدهاند که میتوان از مــدل جــایزه دمینگ به عنـوان قـدیمیترین مدل (1951) و هم چنین مدلهای مالکوم بلدریج «MBNQA» و مدل بنیاد کیفیت اروپا «EFQM» نام برد. مـدلهای اخیر به ســازمانها این امکان را میدهد که پختگی رویکرد خود در به کارگیری «TQM»، را ارزیابی نمایند و با تحلیل نتایج این ارزیابی به برنامهای جهت اقدامات اصلاحی دست یابند .
4- مطالعه الزامات «ISO 9001:2000» در مقابله با وجوه اصلی«TQM»
با مـطـالـعـه الــزامات «ISO 9001:2000» و همچـنین «ISO 9001: 1994» میتوان دید که به طور کلی میان رویکرد «TQM» و مـدلهای فوق فرقی وجود ندارد . در تاریخ 15 نوامبر 2008 (25 ابان 1387) ویرایش جـدید اسـتانـدارد ایــزو «2008:9001» (ویرایش چهارم ) منـتشر شد کهتغییرات این ویرایش نسـبت به استـاندارد ایزو «2000:9001» انــدک بــودهو تغیـیــرات اســاســی در آن دیــده نمیشود
اهم ویژگیهایی از «TQM» که در مدل «ISO 9001:2008» یافت میشود به طور خلاصه عبارتند از:
اما در صورتی که برای اجرای «TQM» تنها به الزامات مدل «ISO 9001:2008» اکـتفا کنیم نمیتوانیم نکـات زیـر را که از رابطه بین انسـان، محیط و ابزار سخـن میگوید و سعی دارد تا با شناخت تعامل بین این سه عامل، بیشترین بهرهوری را برای اهداف تکاملی مقوله کار در سیستم پیچیده تکنولوژی امروزی آشکار سازد (اصول ارگونومی)، را در لابلای متن استاندارد دریابیم.
4-1- مستندسازی فرایند
عوامل ارگونوميكي، در محيطهاي كار يكي از عوامل زيانآور به شمار رفـته و درصد قابل توجـهي از آسيـبها و حـوادث ناشي از كـار و غيبتهاي ناشـي از آن را به خود اختـصاص مـيدهد. پـرداختن به اين مقوله و حل مشكلات ناشي از اين عوامل آسيبزاي محيط كار نشاندهنده ارزش نــهادن به نيروي انســاني مـيباشــد و در كـل منجر به افزايش بهرهوري در بخشهاي مختلف مـيشود. بنابراین مستندسازی دستورالعمل کاری، بـرای جلوگیری از عــدم انطــباق محيطهاي کار و محصول با الزامات مشتریان داخلی و خارجی و ایجاد سوابق کیفیت در راستای اجرای عملیات طبق اصــول ارگونومی برای حصول اطمینان از بر آورده شدن نیازهای مشتریان ضروری است.
4-2- تعهد و مسئولیت مدیریت
اجرای عملیات طبق اصول ارگونومی و توجه به عامل سه جانبه انسان، ســازمان و تکــنولوژی هــمواره میتواند ضامن اصلی ایمنی و کارآیی در سازمان باشد که عمدتاً منجر به ازدیاد بهرهوری میشود و تاثیر شــایان توجـهی بر افزایش تــولید، کــاهش هزینههای درمانی، پزشکی، کاهش فشارهای عصبی و روانی، افزایش رضایت شغلی، افزایش بهرهوری و بهطور کلی افزایش درآمــد کلی و مـنافع اقتصادی دارد. این در حــالی است که تعهد كاركنان بـرای اجرای مدیریت كیفیت جامـع حیاتی است.
برنامهریزی ضعیف و نامنـظم سـازمـان، تلاشـهای مدیریت كیفیت جامـع را در بسـیاری از سـازمانـهـا به زوال میكشاند. بسیاری از كاركنــان فكر میكنند كه این امــر با فلسفه مدیریت كیفیت جامع (كه امنیت شغلی را برای كاركنان خوب آموزش دیده و مشاركتكننده فراهم میكند) متناقض است. همچنین روحیه كاركنان ضعیف میشود و انعطافپــذیری سازمان، آن طور كه انتظار میرود، بهبـود نمییابـد. بـنابراین حمـایت مدیریت ارشد سـازمانی یك عامل بسیار مهم و مؤثر در اجرای موفقیتآمیز آن است. حمایت باید واقعی باشد و با اعمالی از قبیل فراهم آوردن منابع ضروری و تفویض اختیار مورد نیــاز بـرای اجــرا بهتر همـراه باشـد. البته مـدیریت نباید فقـط تلاشهای ارگونومی را حمایت كند بلكه سازمان باید قادر بــــاشد تا عــزم حـرکـت را به رغم تغییــــر مشخص در موضع رهبری به خاطر گزینش، توافــق و یا جابهجایی تكالیف حفظ کند که انجام این امر مستلزم تعهدات بیشتر است. زیرساختها باید ایجاد و باید با فرهنگ سازمان تلفیق شده باشد.
4-3- مدیریت منابع
توسعه، ترقي، رقابت، استفاده بيشتر و پيشرفت تكنولوژي و تغيير رفتار كاركــنان باعث میشود الـگـوی بیـماریهایـی که سلامـت انسـان را تهـدیدمیکرد، تغییر یابد چون كار جزء لاينفك زندگي بشری است. این در حالی است که فقـدان تنـاسب مـیان تکـنولوژی و استفـادهکننده از آن، نتـایج منفی از قبیـل پایین بودن سـطـح و کیفـیت تولـید و بالا بودن جراحات و حوادث ناشی از کار را سبب شده است. بنــابراین مـدیریت منـابع انسـانی و مدیریت تجهـیزات باید با استراتژی متنــاسب با اصــول ارگونومی، فـقدانتنـاسب میـان تکـنولوژی و استفـادهکننده از آن را برطرف نمایند.
4-4- تحقق محصول
كــاركنان بايد در ارتقاي فرآيند و محصول، دخالت داشته باشند. زيرا 85 درصد مشكـلات كيفیت به علت فرآيند و مـواد مصرفي ميباشد. بنابراین متناسب بودن لوازم خریداری شده و تعیین اهداف و نیازمندیهای کیفیت با الزامات ارگونومی برای ارایه محصول ضروری است.
4-5- اجرای فرآیند پایش و اندازهگیری
تطبیق کــار با کــارگر با توجه به تفاوتهای فردی، بهبود روشهای اجرای کار، استانداردهای زمانی اجرای کار که انتظارات کارفرما را تأمین میکند، شناخت قابلیتها و محدودیتهای نیروی کار، شناخت و پاسخگــویی به خواستهای مصـرفکـنندگـان بـا در نــظر گـرفتن محدودیتها و نیازهای جسمانی و روانی آنها همه تلاشهایی هستند کـه در نهایت بهــرهوری بالاتر و راحـتی بیشتر نیــروی کــار و قبول گسترده مصرفکنندگان را به دنبـال خواهــد داشـت. ضمیمه كردن پایش و سنجش به اهداف ارگونومی در آینده، تعهد سازمان به مدیریت كیفیت جامع متناسب با اصول ارگونــومیرا حمایت میكند و به آن اعتبار میبخشد. در صورتی که سازمان در پایهگذاری نظام مدیریت کیفیت جامع صــرفــاً به الــزامات استـاندارد«ISO 9001:2008» اکتفا نماید، این احتمال وجـود خواهـد داشـت کــه بعـضی از اصول که جهت پویایی سیستم مورد نیــاز خواهــد بود را در نظــر نگیرد. امــا تجربه جهانی ارگونومی نشان میدهد که عدم توجه به این موضوع اساسی میتواند در درازمدت باعث عدم پویایی سیستم شود.
5 ـ نتيجه و جمعبندی
توجـه به حیطه گسترده دانش ارگونومی و با اعمال نظر بر اين ديدگاه كه اين علم گستره وسيعی از سيستمهای صنعتی يعنی محيط كار، انسان و ماشينآلات را مورد توجه قرار میدهد، مـيتوان گفت يكی از مهمترين راههای توجه به انسان و چگونگی عملكرد صحيح و برتر، آگاهی از اصول ارگونومی و كاربرد آن اصول در طراحی پستهای كاری است. بنابراین برای این که سازمانها بتوانند به نحو مطلوبی با استقرار سیستم مدیریت کیفیت مبتنی بر استاندارد «ISO 9001:2008» و اخـذ گواهی نـظام مـدیریت کیفیت در مسیر سـازمـانهای پیشرو قرار گیرند باید از رویکردهای متناقص با اصول ارگونومی احتراز نمــاید. تنـها رعایت الزامات «ISO 9001:2008» نمیتواند سازمان را نسبت به وقـوع چنین وضعیتی بیمه کند. بنابراین سازمانها نباید استقرار «ISO 9001:2008» و انطباق با الزامات آن را هدف خود قرار دهند و باید جهت نتیجه گرفتن از نظام مدیریت کیفیت خود، به فراتر بیاندیشند.
گردآوری و تدوین : حسین منتظری فر مدرس دانشگاه و فعال صنعت هوانوردی